نشر امیر کبیر داستانهایی از زندگی پیامبران در قالب زبان و ادبیات کودکانه جهت آشنایی کودکان با پیامبران آسمانی تحت عنوان داستانهای پیامبران تهیه و تدوین نموده است. این داستانها به صورت مجموعه چند حکایت کوتاه بیان شدهاند.
حضرت صالح(ع) به قلم طاهره ایبد چند داستان کودکانه درباره حضرت صالح(ع) را روایت میکند. این داستانها حکایتهایی از معجزه حضرت صالح و بیرون آمدن شتر از دل کوه، بد عهدی مردم، کشتن شتر و عذاب قوم صالح را در بردارد.
هیچکس در خانه نمانده بود. همه آمده بودند، کودک، پیر، جوان، زن و مرد، هیچکسی دستش خالی نبود.ظرفها و سبدهایشان پر از نوشیدنی و میوه و خوراکیهای جورواجور بود. خوراکیها را کناربتها گذاشتند. جلوی بتها به سجده افتادند و راز و نیاز کردند و دعا خواندند. صالح ایستاده بود و نگاهشان میکرد.
عبادتشان که تمام شد، روبهروی بتها نشستند و همه میوهها و خوراکیها را خوردند. خوردنشان که تمام شد، محیا رو به صالح کرد و گفت:«حالا بیا و هر چه دوست داری از خدایان ما بخواه تا جوابت را بدهند.»
صالح جلو رفت، روبه روی بت بزرگ ایستاد و گفت:«من حاجتی دارم، حاجت مرا برآورده کن.» همه منتظر بودند اماهیچ خبری نشد. مهراج گفت:«به یک بت دیگر بگو.»