کتاب جادهای به اسکلهی ویگان اثری از جرج اورول است که با ترجمه رضا فاطمی و به همت انتشارات به سخن به چاپ رسیده است. نیمهٔ نخست این اثر به بررسی جامعهشناختیِ اُرول از وضعیت زندگی دشوار طبقهٔ کارگر در لانکاشر و یورکشر در شمال انگلستان پیش از جنگ جهانی دوم و مستندسازی آن میپردازد. نیمهٔ دوم نیز یک گفتار بلند دربارهٔ مسائلِ تربیتی طبقهٔ متوسط و رشد وجدان سیاسی بریتانیا بهسوی سوسیالیسم است.
اورول در کتاب جادهای به اسکلهی ویگان، نظام طبقاتی انگستان و فقر را در میان طبقات پایین به نمایش میگذارد؛ او به شدت نظام سوسیالیستی را تأیید و از حکومتها به دلیل اجرای ناصحیح این نظام، انتقاد میکند و تلاش میکند تا مزایای اجرای واقعی نظام سوسیالیستی را برشمارد. وی همواره معتقد به ساختار سیاسی دموکراتیک و مخالف با هرگونه حکومت استبدادی بود. نوشتههایش در نقد مدل حکومتی کمونیستی و انقلابهای تودهای است.
توصیفات زنده و فراموشنشدنی اورول از ناعدالتیهای اجتماعی، زاغههای شلوغ، شرایط جانفرسای کار برای معدنچیها، فقر، گرسنگی و بیکاری، با صداقت، خشم و احساسی عمیق از انسان دوستی به رشتهی تحریر درآمدهاند. این کتاب همچنین، دربردارندهی تفکراتی است که اورول در آثار و رمانهای بعدی خود از آنها استفاده کرد. کتاب جادهای به اسکله ویگان، تصویری قدرتمند از فقر، ناعدالتی و شکاف میان طبقات در بریتانیا را ارائه میکند.
وقتی یک معدنچی از زیرزمین بالا میآید، صورتش آن چنان رنگپریده است که حتی این رنگپریدگی را میتوان از پشت نقاب گرد زغال گرفتهی روی صورتش نیز متوجه شد. این رنگپریدگی به دلیل استنشاق هوای آلوده است و بعد از مدتی برطرف خواهد شد. برای مسافری که از جنوب میآید و برای اولین بار جاهایی را که دارای معدن است میبیند، منظرهی صدها معدنچی که هنگام تعویض شیفت کاری از معدن زیرزمینی بیرون میآیند، عجیب و کمی ناخوشایند بهنظر میرسد.
چهرههای بسیار خسته که تمام منافذ آن پر از دودهی سیاه است و به آنها نمایی وحشیانه میدهد. در وقتهای دیگر؛ یعنی زمانیکه صورتشان تمیز است، تفاوت زیادی با سایر مردم ندارند. شانههای آنها موقع راه رفتن حالتی چهارگوش و راست دارد و این به دلیل خم شدن همیشگی آنها در زیرزمین است؛ اما بیشترشان قد کوتاهی دارند و به خاطر پوشیدن لباسهای ضخیم و بدفرم، تناسباندام آنها پنهان میماند. بارزترین نشانهی آنان اثر زخمهایی به رنگ آبی روی بینیهایشان است.
هر معدنچی چنین جای زخمهایی را روی بینی و پیشانیاش دارد و تا آخر عمر هم باقی میماند. گردوخاک زغال که هوای معدن انباشته از آن است، وارد تمام منافذ و بریدگیها میشود و بعدها که پوست تازه روی آنها را میپوشاند، بریدگیها به شکل لکههای آبیرنگی همچون خالکوبی درمیآیند.