کتاب حکومت نظامی(شهربندان) اثر آلبر کامو ترجمه پرویز شهدی منتشر شده توسط انتشارات به سخن می باشد. ابتدا در مورد عنوان این نمایشنامه: اتا دو سییژ که در فارسی «حکومت نظامی» ترجمه شده، در حقیقت بهمعنی «شهربندان» است، منتها چون بیشتر در مورد شرایطی بهکار رفته که ارتشیها ادارهی کشوری را بهدست گرفته و وضعیت غیرعادی اعلام کردهاند، بنابراین «حکومت نظامی» با این شرایط مطابقت میکند. اما در شرایطی دیگر مانند شرایط مطرحشده در این نمایشنامه، یعنی بروز بیماریهایی همهجاگیر، مانند «طاعون» و «وبا» در گذشته و حتا در زمان ما بیماریهایی ویروسی و خطرناک مانند «ابولا» و غیره، عنوان «حکومت نظامی» مصداق پیدا نمیکند.در مورد بیماریهای واگیردار خطرناک، دروازهها یا جادههای خروجی و ورودی شهر بسته میشوند تا بیماری به شهرها و مناطق دیگر سرایت نکند که در این مورد همان بهتر که عنوان «شهربندان» بهکار برده شود. اما از آنجا که این نمایشنامه در گذشته با عنوان «حکومت نظامی» ترجمه و شناسانده شده، مترجم بنا به خواستهی ناشر همین عنوان را برایش انتخاب کرده و «شهربندان» را بهعنوان نامی فرعی در زیر آن آورده است.
موضوع نمایشنامه که پیدایش بیماری طاعون در کادیکس، یکی از شهرهای اسپانیا است، در حقیقت طاعون و فرمانروایی آن بر شهر بهجای حکومت پیشین و وضع شرایط و وضعیتهای جدید، استعارهای بیش نیست و اشارهی نویسنده به جنگ داخلی اسپانیا و چیرهشدن فرانکو و ارتشیها بر کشور، سرنگونی حکومت قانونی جمهوری که با رأی اکثریت مردم جای نظام پادشاهی را گرفته بود و آخرسر برقراری حکومت فاشیستی و سرکوبگر فرانکو و یارانش است که سالها طول کشید و به بهای جان صدها هزارنفر از میهنپرستان اسپانیایی و افرادی از ملیتهای دیگر که برای بقای حکومت جمهوری از جانشان گذشتند تمام شد.
ساکنان کادیکس در میدان به جنبوجوش درمیآیند. دیهگو کمی بالاتر از آنها ایستاده و کارها را اداره میکند. نوری تند به بناهای طاعون که تعدادشان زیاد شده، هیبت بیشتری بخشیده.
دیهگو ستارهها را از روی درها بردارید.
مردم ستارهها را برمیدارند.
دیهگو پنجرهها را باز کنید.
پنجرهها را باز میکنند.
دیه2گو هوا، هوای تمیز! مریضها را جمعآوری کنید!
جنبوجوش آدمها.
دیهگو دیگر نترسید. شرط پیروزشدن در نترسیدن است. همهی کسانی که میتوانند، سر پا بایستند. چرا عقب مینشینید؟ سرتان را بالا نگه دارید، ساعت سربلندی فرارسیده! دهانبندها را دور بریزید، با من که هستید دیگر از چیزی نترسید.
دستهایش را بالا میبرد.
آه ای طغیان مقدس، ای عصیان سرزنده، ای شرف و آبروی مردم، به این دهانبندخوردهها نیروی فریادزدن بده!