نظر شما چیست؟

معرفی کتاب نخستین مرد

کتاب نخستین مرد، اثر آلبر کامو، رمان یا نمایشنامه نیست، زندگینامه‏‌ی خودش از زمان به‌‏دنیاآمدن تا سال‏‌های آخر دبیرستان است که از زبان شخص دیگری با نام مستعار ژاک روایت شده است. کامو در سال 1913 به‌‏دنیا آمد و پدرش در سال 1914 در ماه‏‌های نخست جنگ جهانی اول کشته شد، بنابراین به قول خودش هیچ شناختی از او نداشت و بخشی از کتاب به رفتن به جست‏‌وجوی او و شناختن به‌‏وجودآورنده‏‌اش اختصاص دارد.

کامو از این بابت درست شبیه پسر موتسارت است که در شش‏‌ماهگی پدرش را ازدست داد و در جوانی بسیار تعریف و تمجیدها و داستان‌‏ها درباره‌‏اش شنید و پی آن رفت که بازش شناسد . اهمیت این کتاب در این است که کامو را، هرچند زندگی‌‏اش را تا نوجوانی و اشاره‌‏ای کوتاه به چهل‌‏سالگی‏‌اش شرح داده، ولی او را آن‏گونه که بوده و می‏‌اندیشیده و در نوشته‌‏هایش فقط سایه‏‌ی کمرنگی از آن بازتاب یافته است، می‌‏یابیم. زندگی دشوار و تهی‌‏دستانه‌‏اش، با مادری که همه‌‏ی جوانی و میان‏سالی و پیری‏‌اش را در محرومیت، زحمت‏کشی و کارهای دشوار گذرانده، مادربزرگش، شیرزنی که توانسته با دست خالی خانواده را اداره کند و سرانجام خود کامو با آن‏‌همه محرومیت‏‌ها و دشواری‏‌های نسلی که در دو جنگ خانمان‌‏سوز، علاوه بر ازدست‏‌دادن پدر یا برادر یا شوهر، هزاران مشکل دیگر را هم تحمل کرده و به‌‏عبارت دیگر از جوانی‏‌شان خیری ندیده‏‌اند، با چنان ظرافت و چیره‌‏دستی بیان می‌‏کند که ماجراهایی بس ساده و کودکانه به‏‌صورت شاهکاری با قلم نویسنده‌‏ای بزرگ، حساس و نازک‏‌بین درآمده است.

گزیده کتاب نخستین مرد

 بر فراز دلیجانی که در جاده‌‏ای پرسنگلاخ و ناهموار در حرکت بود، ابرهایی بزرگ و انبوه در هوای غروب‌گاهی به‏‌سوی شرق می‌‏رفتند. سه روز پیش بر فراز اقیانوس اطلس بارور شده و منتظر وزیدن باد غرب مانده بودند، سپس ابتدا به‏‌کندی به‏‌حرکت درآمده و بعد هر لحظه سریع‌‏تر از فراز آب‏‌های درخشان پاییزی، یک‏راست به‏‌سوی قاره شتافته بودند، در نوک قله‌‏های مراکش ریش‌‏ریش شده، روی فلات‏‌های مرتفع الجزایر به‏‌شکل گله‏‌هایی درآمده بودند و حالا با نزدیک ‏شدن به مرزهای تونس، می‏‌کوشیدند خود را به دریای تیرِنه برسانند و در آن نابود شوند. پس از طی هزاران کیلومتر بر فراز این سرزمینی که شبیه جزیره‏‌ی عظیمی است بی‏‌نام، محدودشده با دریایی خروشان در شمال و موج‏‌های ساکن شن در  جنوب، کمی سریع‏تر از پیشروی امپراتوری‏‌ها و ملت‏‌ها در هزاران سال پیش، در حرکت بودند، اکنون هم به‏‌صورت دانه‌‏های درشت باران شروع کرده بودند به طبل‌‏زدن روی روکش پارچه‏‌ای دلیجان که چهار مسافر زیر آن پناه گرفته بودند.
دلیجان روی جاده که خوب رسم شده اما هموار نشده بود تلق‏‌تلق‏‌کنان در حرکت بود.

گهگاه جرقه‌‏ای از زیر طوقه‌‏ی آهنی چرخ‏‌ها یا سم اسبی می‏‌پرید، همزمان قلوه‏‌سنگی به کف چوبی دلیجان اصابت می‌‏کرد، یا برعکس، با صدایی خفیف، در خاک نرم گودالی کوچک فرومی‏‌رفت. بااین‏‌همه دو اسب لاغرمردنی به‌‏طور منظم راه می‏‌پیمودند، به‌‏دشواری نفس‏‌های بلندی می‌‏کشیدند، سینه‌‏هاشان را جلو داده بودند تا دلیجان سنگین راکه اثاث بارش بودند به جلو برانند و با دو حرکت یورتمه‏‌ای متفاوت، جاده را پشت سر می‏‌گذاشتند. یکی از آن‌‏ها گهگاه هوا را به صدای بلند از سوراخ‏‌های بینی‏‌اش بیرون می‏‌داد، درنتیجه نظم یورتمه‌‏رفتنش به‏‌هم می‏‌خورد. آن‏وقت مرد عربی که دلیجان را می‌‏راند تسمه‏‌های کهنه و فرسوده‌‏اش را روی پشت اسب می‏‌کوبید. درنتیجه حیوان شجاعانه ضرب‌‏آهنگ منظم دویدنش را بازمی‌‏یافت.
   

کنگره :
1398 4 آ 83 الف / 2634PQ
دیویی :
914 / 843
کتابشناسی ملی :
5627072
شابک :
9786007987506
سال نشر :
1398
صفحات کتاب :
288

کتاب های مشابه نخستین مرد