کتاب زندگی بدون اضطراب اثر محمدرضا بیاتسرمدی توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.
اضطراب همان زهری است که انسانها با آن خودکشی میکنند و به زندگی خود پایان میبخشند. این کتاب راهنمایی است که به شما نشان میدهد چگونه از خودکشی دست بردارید!
زندگی با اضطراب مانند زندگی در جسمی است که از یکسو برای زنده ماندن میجنگد و از سوی دیگر میخواهد بمیرد تا از شر آن رهایی یابد و در میانۀ این کِشمکش بیپایان، تن زخمی و روان فرسوده میگردد. آیا شما میخواهید همۀ زندگی را با تنی زخمی و روانی فرسوده سپری کنید و با تلخکامی با فرشتۀ مرگ روبهرو شوید بیآنکه حتی روزی را در آرامش گذرانده باشید؟
کتاب زندگی بدون اضطراب نمیتواند ناممکنها را ممکن کند و آرامش را در بیرون مرزهای تنتان بیابد و به شما هدیه دهد. این کتاب میتواند راههای دشوار سفر به درون را آسان سازد تا گنج آرامش را در سرزمین جان بیابید.
«او، زیباتر از آن است که بتواند واقعیت داشته باشد». این نخستین اندیشهای بود که مانند آذرخش از آسمان ذهن جوان گذشت. به گمان آنکه در خواب است، سیلی سختی بر گونۀ خود نواخت تا اگر رؤیا میبیند، از خواب برخیزد.
او خواب نبود و خورشید نه از فراز آسمان، از روبهرو به او میتابید. دستان بیشرم نسیم برای لحظهای نقاب را از چهرۀ دختر پس زده بود و در آنی که به ابدیت میمانست، قلب جوان از عشقی آتشین لبریز شد.
جوان تا به خود بیاید، خورشید با لبخندی از کنارش گذشت و بوی خوش دلانگیزش را در سرای جان جوان پراکند. عاشق شوریده، رد بوی خورشید را گرفت و در پی آن روان شد؛ گویی نیرویی آسمانی با گِرانش زمین در ستیز بود. جوان سنگینی خودش را دیگر حس نمیکرد؛ انگار میان زمین و آسمان شناور بود. او راه نمیرفت، پرواز میکرد.