کتاب مأموریت آقای شادی، به قلم علی رستگار آنچه که همیشه می خواستید دربارهی علیرضا خمسه بدانید ولی میترسیدید بپرسید است.
کمدی هم نیش است و هم نوش و در یک ساحت سیفتالی و زنبوری، همانقدر که شوق چشیدن شهد شیرین عسل را دارید، باید احتمال گزندگی و سوزش آن را هم بدهید. کُمدی هم نمک است و هم پاشیدن نمک به زخم. حرکت روی لبه باریک و نمکین کمدی هم، تنها کار کمدینهای بندباز است که با نبوغ و مهارت، نه سقوط میکنند و نه شورش را درمیآورند. مثل علیرضا خمسه که در این گفتوگوی بلند، همان راهی را رفته که محور اصلی همه آثار درخشان کمدی است و خودش هم به عنوان کمدین در کارهایش به آن پایبند بوده؛ انتقاد اجتماعی.
او این ویژگی را در گفتن خاطرات زندگی و صحنه و پشتصحنه همه کارهایش رعایت کرده و با تکیه و ارجاع به این شعر مولانا: «بر نمد چوبی که آن را مرد زد / بر نمد آن را نزد بر گرد زد» چنان گردوخاک نمکینی بهپا کرده که باید ببینید و بخوانید.حکایت کشیدههای بزرگخاندان خانواده معمولی در «پایتخت» است دیگر، چوب پنجعلی گُل است و هرکس نخورد، بله!
دهه شصت دهه عجیبی بود. هر وقت به آن سالها فکر کنیم، چیزی جز سختگیری و خموشی و غم و غصه به یاد نمیآوریم. رنگ آن سالها خاکستریست! شاید هم سیاه. پر از نوحه و آژیر و سربند و شعار و عقیدههای عریان. همه چیز غیر از اینها یواشکی بود. زندگی یواشکی بود.