در کتاب بیکار میلیونر، مت موریس ِنویسنده، سخنران و کارآفرین، کلیاتی ارائه نموده است که در میان این بحران، فرصتهایی را به ما القا میکند. وی از مصیبتی که موجب شد پدرش را از دست بدهد، الهام گرفت و اشتیاق سیریناپذیری در وی شکل گرفت تا سرنوشتش را به دست خود قلم بزند و باعث شد کتابی بنویسد که برای عصر و زمان حاضر به حدی خوب است که به راحتی نمیتوان از آن صرفنظر نمود.
اگر هدفتان این است که رئیس خودتان باشید، کتاب بی کار میلیونر به شما یاد میدهد که چگونه بهترین فرصتهای کاری موجود در این اقتصاد جهانی را تشخیص داده و ارزیابی کنید. شما به اطلاعات خاصی دست خواهید یافت که؛ برای بهبود مهارتهای مدیریتی و ترویج ذهنیت میلیونر شدن که لازمهی بقا در یک بازار بیثبات است، به آنها نیاز دارید. با بصیرتی که از خواندن این کتاب بهدست میآورید، دیگر حاضر نخواهید شد روح خود را بفروشید و وقت باارزش خود را فقط برای گرفتن فیش حقوق ماهانه، در راه شغلی صرف کنید که از آن بیزارید.
بیکار میلیونر طوری نوشته شده که به شما میآموزد چگونه خود را از درجازدن در زندگی، نجات دهید. هر فصل، دیدگاه شما را نسبت به خودتان بسط میدهد و به شما راهکارهای عملی، مطمئن و اثباتشدهای ارائه میدهد که میتوانید آن میلیونری که درون شما خفته است را خلق و بیدارکنید.
در حالی که مشتهایم را از شدت درماندگی به هم گره کرده بودم، تنها چیزی که میخواستم این بود که از آنجا بزنم بیرون. دومین روز کلاس بازاریابیام در دانشکدهی تگزاس بود و داشتم نهایت تلاشام را میکردم تا روی وِروِرهای استاد بازاریابی، دکتر نویِن تمرکز کنم. وی یکی از اساتید جدید دانشکده بود که تمام عمرش را در محیط دانشگاهی گذرانده بود.
ظاهراً از دانشکدهی کسبوکار با سربلندی بیرون آمده بود، ولی مشخص بود که با تقلب، زبان انگلیسی را پاس کرده است. زمانی که حضوروغیاب میکرد و نامِ مرا به سبک خودش صدا کرد «ماچیو موویس»، به سرعت متذکر شد که چرا روی صندلی خودم ننشستهام، یعنی همانجا که در کلاس قبلی نشسته بودم. رعایت ترتیب صندلی، آنهم در دانشگاه؟ واقعاً که!
فقط که این نبود، او به ما گفت که وقتی تدریس میکند حتی اجازهی دستشویی رفتن هم نداریم، در غیر این صورت برای ما غیبت رد میکند. یک لحظه احساس کردم دوباره به مدرسهی ابتدایی برگشتهام.