کتاب دختری با گوشواره های مروارید اثر تریسی شوالیه توسط انتشارات آپامهر منتشر شده است. این رمان در تلاش است که با تکیه بر آثار نقاشی یوهانس ورمر، نقاش هلندی 1675-1632، و جمع آوری اطلاعات تاریخی درباره شرایط اجتماعی زندگی در هلند قرن هفدهم به بازسازی و یا بازتعریف زندگی ورمر بپردازد.
محور اصلی این کتاب تابلوی دختری با گوشواره مروارید است، که شوالیه دختر این تصویر را به عنوان راوی داستانش انتخاب می کند و با وی به درون زندگی شخصی و کاری ورمر سرک می کشد.
در روایت شخصی شوالیه از این تابلو، این دختر، گریت است؛ دختر یک کاشی ساز فقیر که برای کار و کمک مالی به خانواده اش به عنوان پیشخدمت به خانه ورمر نقاش می رود. وظیفه او علاوه بر انجام کارهای روزمره عادی نظیر شستن، اتو کردن، خرید و... تمیز کردن آتلیه نقاشی ورمر است. گریت از 16 تا 18 سالگی در خانه ورمر کار می کند و در همان نگاه اول به ورمر دل میبندد و در خیال نوجوانانه خویش ورمر را هم دلبسته خود میپندارد.
شوالیه متولد 1962 در واشنگتن است. او که در لندن زندگی میکند تا کنون 7 رمان منتشر کرده. «دختری با گوشواره مروارید» دومین تلاش او در زمینه نوشتن رمان بود. آخرین کتاب او با عنوان «آفریدههای به یادماندنی» سال 2009 به بازار آمده بود.
گاهی اوقات روزهای یکشنبه به کارخانه فرانتس میرفتم و او را تشویق میکردم همراه من به خانه بیاید. دوبار آمد و پدر و مادرم را کمی خوشحال کرد. تا یک سال پیش، آنها سه فرزند داشتند. اکنون هر سه رفته بودند. وقتی که من و فرانتس هر دو آن جا بودیم، روزهای بهتر را به خاطرشان میآوردیم. حتی یک بار مادرم خندید و بعد با سر تکان دادن، دست از خنده کشید.
گفت: «خدا ما را مجازات کرده است، چون خوشبختی را حق مسلم خود میدانستیم. نباید هیچ وقت این را فراموش کنیم.»
به خانه رفتن کار آسانی نبود. بعد از آن چند یکشنبه ای که در طی قرنطینه به خانه نرفتم، آن جا برایم تبدیل به مکانی غریبه شده بود. به تدریج فراموش کردم که مادرم وسایلم را کجا میگذارد، چه نوع کاشی ای دور اجاق کار گذاشته است، آفتاب در ساعات مختلف روز از کدام سمت به اتاقها میتابد. بعد از گذشتن فقط چند ماه، خانه محله کاتولیکها را بهتر از خانه خودمان توصیف میکردم.