کتاب هدیهای برای بچههای کنار شط اثر سیروس طاهباز با تصویرگری مهدی فدوی توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
کتاب هدیهای برای بچههای کنار شط ماجرای پسری به نام عبدو است که در یکی از حملات هوایی نیروهای عراقی به آبادان یک پایش را از دست داده است، اکنون برای زندگی به تهران آمده و از طریق بچههای خوب محله با مردم آن آشنا میشود و از درخت کنار و نخل و کوسهها و پالایشگاه نفت آبادان برای آنها میگوید. یک روز بچهها به کمک یکدیگر شروع به ساختن بادبادک میکنند و عبدو بادبادک سفید خود را برای هدیه به بچههای کنار شط در آبادان در آسمان پرواز میدهد...
یک روز عصر علی، کاظم و مهران و احمد را همراه خودش به خانهی عبدو آورد. همه تا غروب با هم حرف زدند و از زندگیشان برای هم تعریف کردند. عبدو حرفهای تازهای داشت.
چیزهایی از آبادان تعریف میکرد که برای بقیه تازگی داشت. از میوهی خوشمزهی درخت کُنار که کنار شطّ روییده بود؛ از نخلهایی که از زیر شاخههایش، خوشهخوشه خرما آویزان بود: از بَمبَکها که زیر آب کارون در کمین بودند تا ناآشنایی خود را به آب بزند و خونین و دست و پا بریده برگردد، از پالایشگاه نفت که مشعل بلند و همیشه روشنش مژدهی کار و گرما میداد؛ از جنگ که مثل زلزله همه چیز را تکان داده بود و بعد آدمهای باایمان و بیایمان را از هم جدا کرده بود؛ و از بچهها که پابرهنه و سیاهچهره بودند، اما قلبی به زیبایی و روشنایی آفتاب داشتند.....