کتاب عطش نوشته خضرمحمدسعید عوارکه با ترجمه سیدمهدی نورانی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب روایت داستانی از آنچه در سوریه می گذرد را برای خوانندگان بیان می کند.
شوق، انسان را همچون زنبور عسل در بهار به گلستانهای رنگارنگ میکشاند و عاشق، چون جوینده گنجهای نایاب به سوی معشوق میشتابد. اگر دوستی ساختگی نباشد، عشقی سرکش است؛ برای همین یاسر فخر آن شب را غنیمت شمرد تا به ملاقات دوستانش برود. آنها قرار گذاشته بودند تا همه در رستوران لامونتیا به دیدن او بیایند. رستورانی که بر بلندای کوه قاسیون و مشرف به شهر دمشق است و چهره زیبای شهر از فراز آن با همه جزئیاتش نمایان است.
از فراز پشت بام خانهها و ساختمانها به نظر میرسید، شهر تا دامن سبز باغها و دشتهای غوطه کشیده شده است. شعاع سبز مأذنهها در قلب شهر میدرخشد و صدای مؤذنها در هم میآمیزد. دمشق چون تابلویی نقاشی است که تاریخ و عشق را به تصویر میکشد؛ حتی محلههای حاشیهنشینان آن نیز از آسمان در نظر زیبا مینماید.