هر پدر و مادری به خوبی میداند که کودکان منحصر به فرد هستند و با هم فرق دارند. کودکان، استعدادها، مهارتها و شخصیت خاص خود را دارند. برخی با کمی تمرین در ریاضیات نمرههای عالی میگیرند در حالی که بقیه ممکن است به معلم خصوصی و تمرین اضافه نیازداشته باشند. بعضی بچهها میتوانند مداد به دست بگیرند و از تصورات خود نقاشیهای زیبا بکشند؛ در حالی که بقیه حتماً باید آموزش ببینند تا بتوانند نقاشی بکشند.
درست مثل ریاضی، زبان یا هنر، بچهها در مهارتهای اجتماعی نیز تواناییهای متفاوتی دارند. بعضی از بچه ها به طور ذاتی میتوانند احساسات دیگران را بفهمند و درک کنند در حالی که بقیه نیاز دارند این مهارت را در خود پرورش دهند. بعضی از بچه ها به راحتی با دیگران دوست میشوند اما بقیه نیاز به کسب مهارت دوستیابی دارند. احتمالاً شما به خوبی میدانید فرزندتان در این زمینه چگونه است و چه موقع نیاز به کمک دارد. کتاب نارساخوانی کودکان به شما میگوید که این مهارتها را میتوان یاد گرفت- و یادگیری آن تاثیر بسزایی در اعتماد به نفس و موفقیت کودک در موقعیتهای مختلف اجتماعی دارد.
واژه نارساخوانی به معنای «مشکل زبان» است و به چیزی که فرد نارساخوان با آن مشکل دارد اشاره دارد، نارساخوان قادر به انجام زبان به خوبی نیست.
فرد نارساخوان زبان را خیلی خوب انجام نمیدهد، زیرا مغز او با سوگیری کمی متفاوت از مغز دیگران است. همانطور که مغز زنان سبک متفاوتی با مغز مردان دارد، مغز نارساخوان نیز دوباره متفاوت است. مغز نارساخوان به نفع کلمات و زبان سیم کشی نشده است، بلکه با مهارتهای تخصصی در تجسم و پردازش تصویری متصل شده است. به طور خلاصه، در حالی که اکثر مردم بیشتر با کلمات فکر میکنند، نارساخوان بیشتر با تصاویر فکر میکند و دسترسی کمتری به کلمات به عنوان ابزار تفکر دارد. رایج است که برخی از متفکران زبان دسترسی به تصاویر را به عنوان ابزار تفکر کاهش دادهاند.
این به دلیل هوش پایین نیست و همچنین به دلیل آسیب مغزی نیست. "اشتباه" نیست، و نیازی به تعمیر ندارد. شیوه تفکر نارساخوان یک روش تفکر کاملاً عادی و مفید است، ویژگیهای خاص خود، نقاط قوت و ضعف خود را دارد. مشکل زمانی ایجاد میشود که ما یک سیستم آموزشی ایجاد میکنیم که بر خواندن، نوشتن و تفکر در کلمات به عنوان سبک ترجیحی تمرکز میکند، در نتیجه متفکر غیرکلمه را در ضرر قابل توجهی قرار میدهد. این دشواری زمانی تشدید میشود که بیشتر معلمان ما «متفکران زبان» هستند و از این موضوع غافلند که کودک با ظاهری کاملاً عادی که در مقابل آنها نشسته است، به گونهای متفاوت فکر میکند، به شیوهای که از آن بیخبرند، و به شیوهای که عموماً برایشان غیرقابل درک است.