موضوع کتاب کتابخانه نیمه شب با عنوان اصلی midnight library در مورد دختری است که با ورود به یک کتابخانه اسرارآمیز زندگی اش تغییر می کند. حقیقت این است که ما نمی توانیم همه انتخاب هایمان را زندگی کنیم مثلا اگر تصمیم گرفتیم به مسافرت برویم دیگر نمی توانیم در خانه باشیم و حق انتخاب یک زندگی را داریم. حالا شما اگر می توانستید به این کتابخانه بروید چه کار می کردید؟
کتاب کتابخانه نیمه شب به نویسندگی مت هیگ و ترجمه محمدصالح نورانی زاده است. همچنین ناشر این کتاب کتاب کوله پشتی میباشد. دختر داستان که زندگی خوبی هم نداشته است با این سوال از خود که اگر در برهه ای از زندگی اش انتخاب دیگری میکرد چه میشد؟
او باید در این سفر به دل کتابخانه نیمه شب به درون خودش نظر کند ما همواره باید به لحظه لحظه زندگی خودمان نظر کنیم تا حتی با کوچک ترین حرکت در زندگی دیگران تأثیر نگذاریم.
نورا سید شخصیت اصلی داستان است. او زندگیای پر از بدبختی و پشیمانی داشته و تمام اینها نورا را تبدیل به زنی غمگین و افسرده کرده است. والدینش فوت کردهاند، برادرش را چند سالی می شود که ندیده، رابطه اش با نامزدش به هم خورده، دوستانش را هم از دست داده و از کارش راضی نیست و از کار بی کار میشود و در کل دیگر هیچ چیزی ندارد.
در حالی که انگار زندگی بدتر از این نمی توانست بشود در همان روز گربه عزیز نورا می میرد. نورا برای مدتی طولانی به گربه اش زل می زند و با تمام وجود تنها یک چیز را احساس می کند؛ حسادت! حسادت به رهایی و آرامشی که در صورت گربه اش وجود دارد. آن شب نورا اوردوز میکند ولی به جای این که بمیرد ناگهان سر از یک کتابخانه درمیآورد. در این کتابخانه فرصتی برایش فراهم میشود تا اوضاعش را روبه راه کند او این انتخاب را دارد که زندگی کنونیاش را با زندگی جدیدی عوض کند او باید در این سفر به دل کتابخانه نیمه شب به درون خودش نظر کند و آن چه را واقعا به زندگی اش معنا و ارزش میدهد، پیدا کند. کتابخانه ای با انبوهی از کتاب که هرکدام قصه یک زندگی را می گویند نورا در آنجا با یک کتابدار بسیار دانا آشنا می شود. کتابدار به نورا می گوید که یک انسان در طول زندگی میلیونها تصمیم می گیرد و تمام تصمیمها، هرچند جزئی، قدرت این را دارند که مسیر زندگی او را کاملا تغییر دهند. در ادامه داستان کتابدار به نورا درباره ماهیت کتابها می گوید و نورا می فهمد تمام کتابها در واقع درهایی به زندگی های دیگر خود او هستند. زندگی هایی که نورا می تواست داشته باشد اگر تصمیمهای متفاوتی می گرفت.
کتابدار می گوید تنها یک کتاب است که با سایر کتابها متفاوت است. این کتاب جلدی بسیار سنگین دارد و خواندن بیشتر از چند خط آن میتواند برای نورا بسیار خطرناک باشد. کتاب حسرتها!
نورا علاقهای به امتحان کردن زندگیهای دیگری ندارد. ولی او نورا را راضی می کند و به او اطمینان میدهد که اینکار بیضرر است چون در صورت پیدا کردن زندگی ایدهآلش، میتواند همان را ادامه دهد ومی تواند هرلحظهای از زندگی جدیدش احساس نارضایتی کرد فوراً به کتابخانه برگردد.
کتابدار به نورا هشدار میدهد که انتخابهای متفاوت لزوماً پیامدهایی که او انتظار دارد را ندارند.
نورا به هر زندگی جدیدی که وارد میشود یکی از بزرگترین حسرتهای خود را ندارد. اما برخلاف انتظارات نورا نداشتن یکسری از حسرتها به نتایج خوبی بدل نمیشود و اتفاقاً برعکس باعث اتفاقات بدتری هم میشود.
تا آخر داستان نورا زندگیهای بسیاری را امتحان میکند. نورا آنقدر زندگیهای مختلفی را امتحان میکند که در آخر متوجه میشود بهترین کتابی که او میتواند انتخاب کند کتاب زندگی خودش است.
نسخه الکترونیک این کتاب در فراکتاب عرضه نشده است اما شما میتوانید نسخه چاپی آن را با تخفیف ویژه دریافت کنید. همچنین دانلود رایگان کتاب کتابخانه نیمه شب باعث تضییع حق مترجم و ناشر آن خواهد شد.
در زندگی همه ی انسان ها به خاطر وجود بعضی اتفاق های بد، دچار یک سری حسرت ها می شویم. وقتی که این داستان را مطالعه میکنیم خصوصا در سی الی چهل صفحه ی اول داستان احساس می کنیم که چه قدر زندگی نورا شبیه زندگی من است.
در این کتاب راه حل واقعی دریافت نمی کنیم.
در این رمان، نویسنده، نورا را وارد دنیای موازی می کند، که اولا دنیای موازی دنیایی حقیقی نیست و روانشناسان آن را نه تنها درست نمیدانند که خطرناک هم میدانند و دوم هم اینکه؛ با اعتقاد الهی اصلا همخوانی ندارد.
چون در دنیای موازی دیگر خدا و معاد معنایی ندارد و جایگزین آن اندیشه ی فیلسوفانی است که خودشان هم یکدیگر را نقد میکنند.
نورا که بدون هیچ دلیل عقلی یا علمی وارد عرصه ی زندگی می شود؛ روی تخت افتاده و می بیند که قرص خورده، بالا می آورد. خودش را به خانه ی پیرمردی که قبلا کمکش می کرده، می رساند و پیرمرد به اورژانس زنگ می زند. به طور شانسی زنده می ماند و می گوید: دیگر می خواهم زندگی کنم، سر کار بروم. نورا دیگر جرات نداری تسلیم بشوی، دیگر تسلیم نمی شوم. تسلیم نشو. همه ی جملات امیدوار کننده است. دیگر جراتش را نداری تسلیم بشوی.
ظرف ۴ صفحه، بی هیچ دلیلی، ناگهان امیدوار میشود. زیرآب خدا را نیز می زند. کتاب کتابخانه نیمه شب جملات این چنینی زیاد دارد.
و حال این بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 6 اردیبهشت 1401 مطالعه کنید و نظرتان را در مورد کتاب و این جملات بیان کنید.
«موعظهای که من امروز میخواهم عرض بکنم، این آیهی سورهی مریم است که جزو آیات تکاندهندهی قرآن است که واقعاً هر وقت انسان این آیه را یادش میآید، انسان را تکان میدهد. میفرماید: وَ اَنذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ اِذ قُضِیَ الاَمرُ وَ هُم فی غَفلَة؛ یعنی پیغمبر ما! به این کسانی که در غفلت فرو رفتهاند، بگو و بیم بده اینها را از «روز حسرت»؛ روز حسرت، روز قیامت است که تعبیر شده به روز حسرت. «اِذ قُضِیَ الاَمر» یعنی هنگامی که کار از کار گذشته و هیچ کاری نمیشود کرد؛ «قُضِیَ الاَمر» یعنی این. [میفرماید] اینها را از آن روز بترسان، بیمناک کن.
انسان در قیامت میبیند که گاهی میشد با یک کار کوچک، یک پاداش بزرگ را اینجا به دست بیاورد؛ یک حرکت کوچک در دنیا میتوانست اینجا آثار ماندگار عظیمِ پُرسود و پُرمنفعتی داشته باشد، و این کار را نکرده؛ انسان حسرت میخورد. [یا] در دنیا میتوانست با یک پرهیز، با اجتناب از یک حرکت، اجتناب از یک حرف و از یک فعل عذاب دردناکی را از خودش دور کند؛ نکرد، همّت نکرد. تصمیم بگیریم درست کار کنیم، تصمیم بگیریم درست عمل کنیم، درست حرف بزنیم، درست برنامه بریزیم؛ تصمیم بگیریم؛ روز حسرت، روز سختی است.»
چهرهٔ خانم الم در هم رفت. قامتش را صافتر کرد، چانهاش را داخل برد، قدمی بهسمت نورا رفت و دستهایش را در هم گره کرد. «وقتشه که شروع کنی، عزیزم.»
«اگه اشکالی نداره، این رو بپرسم. چی رو شروع کنم؟»
«هر زندگی میلیونها تصمیم رو شامل میشه. بعضی از این تصمیمها بزرگ هستن و بعضی کوچیک. اما هر بار که تصمیمی گرفته میشه، نتیجه تغییر میکنه. تغییری جبرانناپذیر که بهنوبهٔ خودش موجب تغییرات دیگهای میشه. این کتابها دریچهای هستن به تمام زندگیهایی که تو میتونستی تجربه کنی.»
«چی؟»
«تعداد زندگیهایی که میتونی داشته باشی بهاندازهٔ احتمالاتیه که توی عمرت داری. توی بعضی زندگیها انتخابهای متفاوتی میکنی و اون انتخابها نتایج متفاوتی رو ایجاد میکنن. اگه فقط یه کار رو متفاوت انجام داده بودی، داستان زندگیت متفاوت میشد. همهٔ اون زندگیها هم توی کتابخونهٔ نیمهشب وجود دارن. همهشون درست بهاندازهٔ این زندگی واقعیان.»
«یعنی زندگیهای موازی؟»
«نه همیشه. بعضیهاشون بیشتر... متقاطع هستن. خب، دوست داری زندگیای رو تجربه کنی که میتونستی داشته باشی؟ دوست داری کاری رو متفاوت انجام بدی؟ چیزی هست که بخوای تغییرش بدی؟ کار اشتباهی کردهٔ؟»
جوابش آسان بود. «آره. همهچیز.
بهنظر رسید این جوابش باعث شد بینی کتابدار قلقلک شود.
خانم الم سریع دست در آستین لباس یقهاسکیاش فروبرد تا دستمالکاغذیاش را بیرون بیاورد. بلافاصله آن را جلوی صورتش گرفت و داخلش عطسه کرد.»
نورا گفت: «عافیت باشه.» و دید که چطور بهمحض تمام شدن استفادهٔ کتابدار از دستمال، جادویی عجیب آن را از توی دستانش غیب کرد.
«نگران نباش. دستمالها هم مثل زندگیها هستن. همیشه تعداد زیادی ازشون هست.» خانم الم برگشت سر حرفش. «انجام دادن فقط یک کار به شکلی متفاوت معمولاً مثل اینه که همهچیز رو متفاوت انجام بدی. هرچقدر هم که تلاش کنیم، نمیتونیم کارهایی رو که توی دوران زندگی انجام دادهیم تغییر بدیم... اما تو دیگه توی دوران زندگی نیستی. اومدی بیرون. این موقعیت رو داری که ببینی همهچیز میتونست چطور پیش بره.»
در فراکتاب کتاب کتاب خانه نیمه شب با تخفیف ویژه در اختیار شماست.
مشخصات کتاب کتابخانه نیمه شب در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتاب کوله پشتی |
نویسنده: | مت هیگ |
مترجم: | محمدصالح نورانی زاده |
تعداد صفحه: | 351 |
موضوع: | داستان خارجی انگیزشی |
قالب: | چاپی با تخفیف ویژه |
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی. حتما بخونید...
خیلی عالی بود ... پیشنهاد میکنم زمانی که از زمین و زمان گله دارین بخونین کتاب رو...
من کتاب چاپیش رو خریداری کردم و خوندم بسیار زیبا و پر مفهوم بود جوری که بعد این کتاب حسرت زندگیت رو نمیخوری...
خب به نظرم خوب نیس...
چه طوری میتوان آنرا بخوانی اما نخریش ؟...
فوق العاده هستتتتتت...
❤❤❤...
عالی و پر از مفهوم...