کتاب پیاده ها عاشق ترند با گردآوری مریم بصیری توسط انتشارات سروش منتشر شده است. این کتاب در بردارنده 12 داستان از نویسنده های مختلف است که توسط مریم بصیری گردآوری شده است. پیاده ها عاشق ترند، تک تک قدم هایم نذر ظهورت، گرمای خورشید بندر، پرواز در خاک، وامانده بر سر چهار راه، فرشته ها نمی میرند برخی از این عناوین اند.
عمو احمد از بس هوار کشیده، صدایش مثل خروس خانه خاله حکیمه حسابی گرفته است. شُروشُر عرق میریزد و تمام موهای بدنش فِرفِری شده است. آن طرف تر عمو کریم به سمت تک تک زائران میرود و بازوهایشان را به آرامی میگیرد. دست به ریش های سفیدش میکشد و التماس میکند که زائران امشب را در موکب آن ها بیتوته کنند.
بااینکه سن وسالی از او گذشته و بابابزرگ است، ولی تا تاریک شدن هوا هر شب دم موکب میایستد و این کار را میکند. بعد نیمههای شب به پشت موکب می رود و پشت فَنس ها آرام آرام چیزی زمزمه می کند و حسابی گریه میکند. بعد انگار که خسته شده باشد سیگارش را روشن میکند و وقتی همه را دود کرد دوباره زمزمه میکند و گریه میکند.
هر شب از پنجره سرویس بهداشتی این حال عمو کریم را میبینم. یک شب از مامان که مشغول شستن توالتها بود پرسیدم: «عمو کریم چرا این قدر ناراحته و گریه میکنه؟ » مامان جواب داد: «نمی دونم. شاید غمی تو دلش داره. » بااینکه گریه هایش ناراحتم میکند، ولی نمیدانم چرا هر وقت نور ماه به وسط سرش میتابد و سرِ بی مویش برق می زند، خندهام میگیرد.