نشریه نورالهدی کودک شماره (28) توسط محمدحسن درایتی نوشته شده است. نشریه های کودک و نوجوان به سبب مطالب متنوع، به روز، کوتاه و استمرار حضورشان، عادت خواندن مستمر و زمان بندی شده را در کودکان و نوجوانان به وجود می آورند و آنان را علاقه مند به خواندن می کنند.
نشریه های مناسب، با موضوع های داستان، شعر ،دانستنی های عمومی، بازی، سرگرمی و . . در پرورش خلاقیت و کسب مهارت های گوناگون کودکان نقش بسزایی دارند. نورالهدی کودک از این دست نشریات است که خواندن آن سبب می شود تا کودکان فرصت بیشتری برای لذت بردن از مطالعه داشته باشند و با مطالب مختلف برای پاسخگویی به سئوالات شان آشنا شوند.
نماز که تمام شد، بعضی ها بلند شدند و از مسجد بیرون رفتند. پدرم نگاهی به من کرد و درحالی که داشت تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها را می گفت، سرش را به چپ و راست تکان می داد و لبخند می زد. منظورش این بود که برویم یا بمانیم. می دانستم پدرم دوست دارد برای خواندن یک صفحه از قرآن که برنامه ی هر روز مسجد بود بنشیند، برای همین شانه هایم را بالا انداختم، لب پایینم را کمی بیرون آوردم و سرم را به یک طرف کج کردم یعنی هرطور که خودتان می خواهید. پدرم که ذکرهایش را تمام کرده بود، تسبیح را کنار مُهرش گذاشت و گفت: پس با اجازه ی احمد آقای گل گُلاب، چند دقیقه بیشتر توی مسجد می مانیم. چند نفر دیگر هم مانده بودند.
قرائت قرآن که تمام شد همه صلوات فرستادند و از جا بلند شدند که از مسجد بیرون بروند اما اتفاق جالبی افتاد. همه کفش هایشان را پوشیدند اما حاج حبیب که مغازه اش نزدیک مسجد بود و هر روز در نماز جماعت شرکت می کرد، کفش هایش را پیدا نکرد. داخل قفسه ها گشت، کیسه های مخصوص کفش را زیر و رو کرد، دور حیاط مسجد را نگاه کرد؛ ولی کفش هایش نبود. تنها یک جفت کفش مشکی کنار گلدان بزرگ مسجد مانده بود. حسن آقا عکاس گفت: حاج حبیب می خواهی همین کفش ها را بپوش انگار صاحبش، کفش شما را برده و این ها را برای شما گذاشته. در همین لحظه حاج آقا حسینی هم از مسجد بیرون آمد و وقتی قضیه را فهمید لبخندی زد.