کتاب بر بالین امپراتور، داستان زندگی حضرت ابراهیم (ع) نوشته محمدعلی دهقانی است که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است. این کتاب در سه فصل ماجرای تولد، هجرت به مکه، ساخت کعبه و...روایت میکند.
ابراهیم با شنیدن این جمله بیشتر حیرت کرد. خواست حرفی بزند که همان مرد جوان پیشدستی کرد و گفت: «ای ابراهیم ترسی به دل راه مده که من جبرئیل هستم و این همراهان من فرشتگان خدایند. ما از جانب خداوند حامل عذاب و کیفر برای قوم عاصی لوط هستیم، اما خداوند به ما امر کرده که اول به دیدار تو بیاییم که هفت روز است غذایی نخوردهای تا شاید به خاطر ما روزهات را باز کنی و دست به غذا ببری.» جبرئیل سخن میگفت و ابراهیم با حیرت چشم به چهرهی نورانی او دوخته بود. در این هنگام جبرئیل رو کرد به ساره که در کنار شوهرش ایستاده بود و به او مژدهی اسحاق و یعقوب را داد.