کتاب شاهزاده اسیر، نوشته حسین میرزایی می باشد که سرگذشت پرماجرای نرجسخاتون، مادر امام زمان (عج) را برای کودکان و نوجوانان روایت میکند.
فروشنده می خواست چیزی بگوید که بُشر جلو رفت. نامۀ امام را از زیر لباسش درآورد و گفت: «آقا، لطفاً این نامه را به آن خانم بدهید. این نامه را یکی از بزرگان عرب نوشته اند. اگر خانم قبول کنند، من از طرف صاحب نامه مأمورم که ایشان را با خودم ببرم. » فروشنده با تعجب نامه را گرفت و باز کرد؛ ولی هرچه به نامه نگاه کرد، چیزی نفهمید؛ برای همین، به بُشر گفت: «این نوشته چه معنایی دارد؟ ما عرب ها با این خط آشنا نیستیم! »
بُشر جواب داد: «بله! درست است. این خط رومی است. مولای من این نامه را به زبان اهل روم نوشته اند. »
فروشنده سری تکان داد و نامه را به سمت خانم اسیر گرفت. چشم او که به نامه افتاد، اشک در چشم هایش حلقه زد و به فروشنده گفت: «از تو ممنونم! نویسندۀ این نامه، همان است که من در انتظارش بودم. لطفاً مرا به او بفروش. » فروشنده کمی فکر کرد؛ بعد لبخندی زد و گفت: «باشد! قبول میکنم. برای من فرقی نمی کند: این آقا 350 سکۀ طلا بدهد و شما را ببَرد. »
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی خوشم امد...