کتاب عسل نوشته کتایون احمدی میباشد و انتشارات نظری این کتاب را منتشر کرده است. کتاب عسل سرگذشتی بر اساس واقعیت است. این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
من عزیز بودم دیگر خواهر و برادرهایم نه دلیلش را نمی دانستم تا اینکه همه بزرگ شدیم پدر و مادرم و بقیه تعریف می کردند قحطی همه جا را فرا گرفته بوده عسل که به دنیا آمد برکت هم آمد. تنها خانواده ای که همیشه پر و هرگز تهی دست نبودیم. تمام ایل و تبارم را هم سیر می کردیم. همیشه بغل این و آن بودم شده بودم گل سرسبد خاندان. خداوندا اگر عزیز بودنم و برکت آوردنم، نخواستم هر روز یک دست لباس همیشه نو و رنگارنگ با بچه ها بازی می کردم اعم از پریا دختر، من ریاست می کردم و دستور می دادم که چه بازی کنیم آنها بدون چون و چرا چشم میگفتند و من خان بازی در میآوردم و آنها زیردستانم.
انگار دیروز بود چه شیرین و شادان رو ابرها سیر و سیاحت می کردم به پدر می گفتم تاب میخواهم فوری تابی آورد و به درختی که به نام خودم بود بست و هل می داد بالا بالاتر جیغ می کشیدم، ترس پدر و مادرم را می دیدم بیشتر خودم را لوس می کردم کولی می خوام دریغ نمی کردند تا اینکه تابستان فرا رسید آقایی با همسرش و یک دختر کوچک همراهشان بود شیک و باکلاس .
بعد از احوالپرسی و خوش و بش اون آقا گفت بیا بغل من عسلم ترسیدم پشت مادرم قایم شدم بزور منو بغل کرد عروسک و مقداری وسائل برایم آورده بود به من داد و من را غرق بوسه کرد و گفت دوست داری دخترم بشی. نگاه من به سمت خواهر و برادرهایم چرخید دوباره پرسید اخم کردم و زدم زیر گریه آنقدر گریه کردم پریدم بالا و پایین تا بی حال شدم صبح بیدار شدم توی بغل پدرم.