کتاب شما که غریبه نیستید عنوان زندگینامه ی هوشنگ مرادی کرمانی، از نویسندگان بزرگ ادبیات کودکان ایران است که به صورت خاطره نویسی به ترتیب زمان به وسیله خود ایشان نوشته شده است.
بیشتر رویدادهایی که در زندگی روای پیش می آید سخت و تأثیر گذار است و سخت تر از آن ها ضربه های عاطفی است که به او وارد می شود. اما راوی در آن فضایی که فقر مادی و فقر فرهنگی به هم آمیخته است به روش های گوناگون سهم خودش را از زندگی می گیرد. با شیطنت ها و بازی هایی که گاه آزار دهنده اند به زندگی سخت و محیط یکنواخت و خسته کننده ی خود تنوع می بخشد. گاه نیز در دنیای خیال خود را ارضا می کند. خواندن و نوشتن بهترین سرگرمی اوست. او در سیرج، کرمان، یتیم خانه و
خواندن این زندگینامه الگویی در اختیار نوجوانان می گذارد که با همه ی رنج ها و ضربه های عاطفی راه خود را طی می کند و به موفقیت می رسد و اعتبار اجتماعی دلخواه خود را بدست می آورد و به آنان فرصت همانند سازی با شخصیتی را می دهد که هدفی والا دارد و در راه آن همه سختی ها را تحمل می کند.
تابستان عمو اسدالله که نظامی بود، دست زنش را گرفت و از کرمان آمد پیش ما. عروسی شان را ندیده بودیم. عروس هم ما را ندیده بود. عروس چهارده، پانزده ساله بود و خود عمو هم بیست و دو، سه ساله. خدا می داند چه قدر خوشحال شدیم. ننه بابا از یک ماه قبلش هی تدارک دیده بود که جلوی عروس سرفراز باشد. وقتی آمدند برای من هم پیراهن زرد با گل های صورتی آوردند و بلبلی که تویش آب می ریختم. توی بلبل آب می ریزم، لب هایم را می چسبانم به دم بلبل. دم بلبل سوراخ است. فوت می کنم. نفسم از سوراخ دم می رود و می خورد به آبی که شکمش را پر کرده. به جای قل قل، چهچه می زند. نمی دانم که جنس بلبل از چیست، خوب نگاهش می کنم. از شیشه نیست. قرمز است و وقتی توش فوت می کنم، آب را می بینم که از هوای نفسم می جوشد.