کتاب گربه لنگ دراز مشتمل بر داستان های کوتاه و برگزیده در سومین و چهارمین جشنواره داستان انقلاب از نویسنده های نوجوان است. «دسته جمعی»، «بابا را از دوربین لوله تفنگ می بینم»، «این چند تاست؟»، «درد ترکه آلبالو»، «آزاد»، «عکس های امام حسین»، «من هم برای خودم کسی شده ام»، «آن شب سرد و برفی»، «معلم کوچک من»، «گربه لنگ دراز»، «سقوط مجسمه» عنوان های برخی از داستان های کتاب هستند.
قرص خورشید وسط آسمان نشسته و حال تکان خوردن ندارد. پنجره های باز هم نمی توانند گرمای خانه ها را کم کنند. همه جا ساکت است. انگار اهل محل برای فرار از گرمای تابستان به خواب پناه برده اند. فقط صدای تق و توق آچار پیچ گوشتی من به گوش می رسد. زور می زنم دوچرخه صادق را برای هزارمین بار تعمیر کنم، اما نمی شود.
عمرش تمام شده است. دست دومش را پدر صادق سه سال پیش برایش خریده و از همان وقت بلای جان من و اوستا شده است. هر چه می گوییم دیگر دوچرخه اش را پیش ما نیاورد، گوشش بدهکار نیست. دوچرخه را به دیوار تکیه می دهم و عرق پیشانی ام را با آستین خشک می کنم و می گویم: «اوستا این درست بشو نیست. از گرما هلاک شدم! برم خونه ناهار بخورم و برگردم؟ ناهار نیاورده م.» اوستا می گوید: «اتفاقاً خودمم امروز کار دارم و می خوام برم. بعد از ناهار دیگه نمی خواد برگردی مغازه.»