کتاب آلواتان مجموعه داستان های کوتاهی با موضوع جنگ و دفاع مقدس نوشته علی محمد ابراهیمی، حجت ایروانی، عباس پاسیار، ولی صابری و حمید حمیدیه است. در کتاب آلواتان ۵ داستان از روزهای پرالتهاب دفاع مقدس و بعد از آن، مبارزه با منافقان و ضد انقلاب در منطقه آلواتان می خوانید. جنگل آلواتان یکی از مناطقی بود که رزمندگان تیپ ویژهٔ شهدا مأموریت داشتند با تصرفش آنجا را از لوث وجود نیروهای ضد انقلاب و دیگر دشمنان انقلاب اسلامی پاک سازی کنند. الایرانیه، شیخ محمود، آلواتان و قناسه چی، نام داستان های این مجموعه اند.
شناسایی حومهٔ جنگل آلواتان را شب قبل با تعدادی از بروبچههای تیپ انجام داده بودیم و با توجه به پر پیچ و خم بودن منطقه، با احتیاط بیشتری عمل میکردیم. با وجود آنکه دشمن اشراف بیشتری به سایر مناطق کردستان در آنجا داشت، با بهرهگیری از تجربیاتی که از شناساییهای قبلی بود، اطلاعات بهتری از اوضاع منطقه به دست آوردیم و مهمتر از همهٔ اینها، شناسایی موقعیت دشمن در جنگل آلواتان بود که همهٔ نیروهایشان را برای مقابله با نیروهای تیپ ویژه به آن منطقه فرا خوانده بودند. از طرفی، منطقه کمرکشیهای زیادی داشت و در بعضی نواحی صعبالعبور مینمود. به همین دلیل برای حمل مهمات به بلندیهای منطقه تعدادی قاطر و اسبهای اهلی را به کمک گرفتیم. با توجه به شناسایی که انجام شد، راههای مقابله با کمین دشمن، که بهراحتی میتوانست برای مقابله با نیروهای ما به کار گرفته شود، مد نظر قرار گرفت. فردای همان شب، قرار شد عملیات انجام شود.
براساس تصمیم فرماندهان، میبایست حوالی ساعت ۳ ـ ۴ بامداد از محل استقرار حرکت میکردیم و با چند کیلومتر پیشروی در نقطهای که قبلاً شناسایی شده بود آمادهٔ عملیات میشدیم. چند ساعتی به روز مانده و شب هم از نیمه گذشته بود. پس از یک شناسایی جامع، به عقب برگشتیم تا برابر طرح مسئولانْ نیروها را حرکت دهیم. نسیم خنک صبحگاهی حالت خستگی و خوابآلودگی را از ما دور میکرد. سکوت مطلق بر سراسر منطقه حکمفرما بود و فقط صدای حرکت پاهای فرماندهان سپاه اسلام، که هر لحظه به پایگاه نزدیک میشدند، آن را میشکست.
با اینکه منطقه شناسایی شده بود، توصیه شد احتیاط کامل را رعایت کنیم و در این خصوص چند نفر از بلدچیهای منطقه را به صورت یک ستون در جلوی نیروهای حرکتکنندهٔ تیپ قرار دادیم.
نیروهای بیسیمچی در اختیار فرماندهان قرار گرفتند تا پیامهای عادی و اضطراری را هر لحظه از یکدیگر جویا شوند. سرانجام، پس از مدتی، رزمندگان تیپ در محل مورد نظر مستقر شدند. درواقع، آنجا منطقهای بود که از چند نظر اهمیت داشت: اول اینکه نزدیکترین محل جهت حمله به مواضع دشمن در آلواتان بود. دوم اینکه قدرت آتش نیروهای خودی روی دشمن به لحاظ موقعیت خاص آنجا بیشتر و بهتر انجام میشد. همچنین، میتوانستیم از دو سو علیه ضد انقلاب وارد عمل شویم: یک طرف مناسبترین راه جهت محاصرهٔ آنان بود و سمت دیگر محلی بود که ضد انقلاب از آنجا احتمالاً عقبنشینی میکرد یا تصمیم به فرار میگرفت. ناگهان در ساعت ۱۳: ۲۵ بعدازظهر یکی از مسئولان مخابرات تیپ، درحالیکه با عجله به محلی که به اتفاق افراد گروهان خودم مشغول گفتوگو دربارهٔ عملیات بودیم، نزدیک شد و فریاد زد: «برادر... برادر کاظمی پیام مهمی مخابره کردهاند. الان هم در آنسوی تپه منتظرند.»