کتاب سیلوانا نوشته مصیب معصومیان روایتی متفاوت و طنز از خاطرات رزمندگان مرزبانی و مدافعان وطن است. بعد از حماسه خان طومان در فروردین و اردیبهشت 1395 که توسط شیرمردان مازندرانی به وقوع پیوست؛ در بهار سال 1396 لشکر 25 کربلا در مأموریت جدید خود عازم آذربایجان غربی و نقطه صفر مرزی ایران و ترکیه به نام «سیلوانا» گردید که تا پاییز سال 1397 این مأموریت ادامه پیدا کرد.
مصیب معصومیان که خود از مدافعان حرم در خان طومان سوریه بود در این ماموریت همراه می شود. وی که پیش تر با نگارش کتاب های شهدای مدافع حرم و خان طومان شناخته شده است از همان آغاز سفر تصمیم می گیرد تا لحظاتِ ناب این مأموریت را ثبت نماید. این اثر که در قالب طنز می باشد مجموعه روایت هایی است از شوخی های رزمندگان مرزبانی و مدافعان وطن در شرایط سخت ماموریت، سربازانی که در دورهمی خود بذر روحیه امید و نشاط می پاشیدند و جمع را سر حال نگه می داشتند و در نیمه های شب به سجاده می ایستادند و با خدا به راز و نیاز می پرداختند.
«یک بار توی ماشینم شروع کردم به حرف زدن با رحیم کابلی و درددل کردن. یک مرتبه به خودم آمدم که اصلاً نمی دانستم کجا هستم. فقط فرمان دستم بود و گاز می دادم و حرف می زدم. رحیم آمد به خوابم، همان شب. آن قدر خسته بودم که بعد از نماز خوابم برد. دیدم رحیم کابلی با یک عده جایی ایستاده. سلام کردم، آمد جلو، گفتم: ‹رحیم جان ما این همه باهم بودیم، چرا سری به من نمی زنی؟ چرا منو همراه خودت نمی بری؟
رحیم گفت: ‹یه عیبی داری، باید اون عیبت رو برطرف کنی. هر وقت برطرف شد به جمع ما ملحق می شی!
گفتم: ‹عیب؟ کدوم عیب؟ عیب من چیه؟
امّا رحیم جوابم را نداد و چند لحظه بعد با من خداحافظی کرد و رفت! » آن شب ما همراه «رحیم کابلی» تا ساعت 2 شب در محوطۀ پادگان سیلوانا، زیر درخت آلبالو نشستیم و حرف زدیم ...