کتاب امام رضا (ع) و ایران کتاب شانزدهم از مجموعه تاریخ و تمدن اسلامی است که در دفتر نشر معارف به چاپ رسیده است. در میان انبوه تحولات تاریخ ایران و اسلام بدون شک سفر امام علی بن موسیالرضا (ع) به ایران از بزرگترین حوادث تاریخ این سرزمین شمرده میشود.
اصولاً حوادث روزگار امامت علی بن موسیالرضا (ع) از حوادث حائز اهمیت در تاریخ اسلام و تاریخ تشیع بوده و هست. اینکه برخی محققان، این دوره را با حماسه عاشورا و گروهی آن را با نرمش قهرمانانه امام حسن (ع) و جمعی دیگر آن را با موقعیت امامسجاد (ع) و گروهی نیز آن را با انقلاب فکری و فرهنگی صادقین مقایسه و شبیه میدانند، نشان دهنده اهمیت خاص و چندبُعدی بودن وضعیت آن مقطع تاریخی و پیامدهای آن دعوت سیاسی بوده است.
کتاب امام رضا (ع) و ایران پنج فصل اصلی و یک نتیجهگیری پایانی دارد. فصل اول، با عنوان ایران در دوره نخستین خلافت عباسی، به چگونگی اداره ولایات ایران، وضعیت برامکه در دستگاه خلافت، حدود سرزمین خلافت شرقی مأمون و وضعیت والیان ایالتهای مختلف میپردازد.
فصل دوم با عنوان اوضاع خراسان در آستانه ورود امام رضا (ع) به ایران، به دو موضوع اهمیت خراسان، مشکلات دوره هارون عباسی تا بهقدرت رسیدن مأمون و عواملی که باعث برتری امین نسبت به مأمون در جریان ولایتعهدی شده، پرداخته است.
فصل سوم با عنوان خلافت مأمون و قیامهای علویان، به علل رویگردانی خراسانیها از مأمون، قیامهای علویان و اقدامات مأمون برای رهایی از مشکلات پرداخته است.
فصل چهارم با عنوان ولایتعهدی امام رضا (ع) و بازتاب حضور ایشان در ایران به موضوع شروط امام رضا (ع) برای پذیرش، نتایج پذیرش ولایتعهدی، مناظرات امام با پیروان ملل و نحل و عالمان ادیان و مهاجرت سادات به ایران و آثار مثبت این سفر به ایران پرداخته است.
فصل پنجم، با عنوان سیره تربیتی، اخلاقی و عملی امام رضا (ع) به گوشهای از ویژگیهای رفتاری و عبادی ایشان پرداخته است، دعا، ایمان و دینداری، اکمال خرد و اوصاف دوستداران ولایت از دیگر مباحث این کتاب است.
مرزهای سیاسی خراسان در طی تاریخی طولانی بسیار دگرگون شده است: ایالت خراسان در دوره اعراب به چهار ربع تقسیم میگردید و هر ربع نیز به نام یکی از چهار شهر بزرگ آن روزگار خوانده میشد؛ شهرهاییکه در زمانهای مختلف کرسی آن، ربع یا کرسی تمام ایالت واقع گردیدند که عبارت بودند از نیشابور، مرو، هرات و بلخ.
پس از فتوحات اول اسلامی، کرسی ایالت خراسان، مرو و بلخ بود؛ اما بعدها امرای سلسله طاهریان مرکز فرمانروایی خود را به ناحیه باختر انتقال داده، سپس نیشابور را ـ که شهر مهمی در غربیترین قسمت های چهارگانه بود ـ مرکز امارت خویش قرار دادند. احتمالاً نزدیک بودن به زادگاه وخواستگاه آن ها از یکسو، و آبادانی نیشابور نسبت به سایر شهرهای استان خراسان از سویی دیگر، و همچنین مبارزه با خوارج و سرکوب آن ها، از سوی آخر دلایل انتخاب این شهر بهعنوان مرکز امارت بوده است.
بنابر گفته بیشتر جغرافیدانان و مورخان، این منطقه آباد و بسیار پرنعمت بوده و در آن معادن و زر و سیم و گوهرهای مختلفی وجود داشته است. سرافرازی خراسان بیشتر به سبب کشاورزی این ناحیه بوده؛ تا آنجا که این استان را به حق «انبار غلات ایران» نامیدهاند. از اینرو، زندگی در خراسان با شرایط مطلوبی همراه بوده، اما با این همه، در معرض نابهسامانی کشاورزی و زمانی هم ـ به دلیل استفاده بهینه از منابع آب ـ با کامیابی همراه بوده است. پوشیده نماند که کشاورزی و بازرگانی پیوسته در معرض نابهسامانیهای دیگری نیز بوده است.
مردم این منطقه به جنگاوری شهره، و پیوسته مسلح بودند. خراسانیان حکومتی استوار و پایدار میخواستند که در پناه آن به کشاورزی و بازرگانی بپردازند و از سویی منافعشان نیز مصون بماند. این امور در تاریخ خراسان همواره مطرح بوده و سبب میشده است که بخشهای مختلف آن منطقه در پرتو هدفی واحد گرد هم آیند.