در کتاب گاهی، مجموعهای از دل نوشتههای عارفانه رحیم خرمی (رحی ماه) را میخوانید. نوشتن یکی از راههایی است که انسان میتواند ذهنیات و درونیات خود را به دیگران منتقل کند. در این دفتر مجموعه ای از متن ها عاشقانه و عارفانه و آموزنده نویسنده را می خوانید تا با او همراه و همدل شوید و از تجربیاتش تجربیه بیندوزید.
از رودخانه که عبور می کردم سنگی پایم را زخم کرد
من لگدی به آن زدم و او به من اخم کرد
گفتم طلبکار هم شدی ای سنگ
گفت چراکه نه اینجا سال هاست خانه من است
تا اینکه تو آمدی و هنوز هم پایت بروی شانه من است
با سرعت پا از روی سنگ برداشتم و خجالت کشیدم
گفتم ببخشید که خانه ات را ندیدم
سنگ گفت عجب موجود عجیبی هستی
گفتم چرا؟
گفت آیا خونی که از پای تو رفت را دیدی؟
گفتم بله
گفت پس به آب لگد بزن که خون تو را شُست و برد
نه به سنگی که از تو، در خانه اش چند بار ضَربه خورد
گفتم سنگ مرا ببخش و بگو معنای اسم تو چیست؟
گفت «سرزمین ناگفته ها »
گفتم آیا پیر دانا را می شناسی؟
گفت بله پیر دانا بود که برای اسم سنگ معنا گذاشت
او بود که گفت «سرزمین ناگفته ها » خلاصه می شود به سنگ
گفتم در سرزمینی که گفتی، حرفی هم که حساب باشد هست؟
گفت برای رسیدن به حرف حساب،
به دنبال راهی باش برای، گاهی حرف زدن و گاهی هم با آگاهی حرف زدن
گفتم چند روز دیگر به این راه می رسم؟
گفت شاید همین فردا، شاید هم قرن ها
گفتم آیا «هرگز » در این راه وجود دارد؟
گفت نمی شود که راه افتاد اما نرسید
پس کسی که در مسیر آن باشد حتماً خواهد رسید