یوسف غلامی در کتاب نمی دانیم چرا؟ رازهایی را درباره کامیابی و ناکامی والدین در هدایت فرزندان با شما درمیان میگذارد. بعضی تابلوهای نقاشی از چندین قطعه تشکیل شدهاند. آن قطعهها، جدا از هم، زیبایی تابلو را نشان نمیدهد. اگر شما تصویر اصلی آن تابلو را در دست داشته باشید میتوانید قطعهها را کنار هم -در جای مخصوص خود- قرار دهید و تابلو را کامل کنید. در غیر این صورت حتی با داشتن همه قطعهها، باز به درستی نمیدانید جای هر قطعه کجاست تا صورت نقاشی را کامل کنید.
مطالعه درباره روش های تربیت فرزند هم همینگونه است. اگر شما مطالعات پراکنده و جزیرهوار در این زمینه داشته باشید انگار که قطعههای پازلی را در دست دارید بدون این که جای قرار دادن آنها را بشناسید.
کتاب نمی دانیم چرا؟ مجموعهای روشمند و گامبه گام است که شما را با روش های هدایت و تربیت کودک آشنا میکند.
این اثر نتیجه دو هزار ساعت مطالعه و محور آن نکات زیر است:
- وظایف والدین پیش از تولد فرزند و در دوران بارداری
- روشهای نادرست تربیتی
- مهمترین اصول تربیت و پرورش کودک
- آشنایی با ابزارهای پیشبرد کار تربیت
- شناخت ویژگیهای دوران کودکی
- چگونگی شکلگیری شخصیت کودک
- عوامل هدایت یا گمراهی فرزندان!
با خواندن این اثر میتوانید با تمام مراحل ظریف تربیت فرزند حتی از پیش از تصمیم برای ازدواج آگاه شوید.
میتوانید شماری انبوه از افراد را بیابید که نه فقط تحصیلات، که سواد هم ندارند و فرزندانی با اخلاق، مؤدّب و با ایمان دارند. و به عکس افراد تحصیلکردهای که هم به فنون تربیت کودک آشنایند و هم نسبت به رشد فرزندانشان همّت و کوشش وافر دارند، و فرزندانشان بزهکارند یا با اخلاق و ایمان و ادب بیگانهاند. راز این تفاوت چیست؟
یکی از بزرگترین اسرار این قضیه این است که بدانیم هدایت به دست کیست؟ این ما نیستیم که دیگران را هدایت میکنیم. هدایت خود ما نیز لطف خاص خداوند است. ما چگونه میتوانیم چیزی به دیگری ببخشیم که خود دارنده آن نیستیم! هدایت، یک دانش، حرفه یا تخصّص نیست که بشود به دیگری آموزش داد. نوعی راه بردن فرد، تا به نزد خدا است. چگونه ممکن است کسی بتواند بدون خواست خدا و لطف او دیگری را به در خانه خدا ببرد؟!
شاید بگویید «خداوند مشتاق هدایت همه بندگان خود است. او بندگانش را برای گمراهی نیافریده است. پس خواستار هدایت همه آنها است.»! البته که خداوند خواهان هدایت همه است و اگر جز به همین مقصود بود آن ها را نمیآفرید، اما چرا به اراده نخستینِ خود، همه را هدایت نمیکند و گروه بیشماری در گمراهی زندگی میکنند و در گمراهی میمیرند؟ چگونه خداوند هادی، شیطان را هدایت نکرد و او را منشأ گمراهی آفریدگان بیشماری قرار داد؟
کدام پدر و مادری است که خواهان گمراهی فرزندش باشد؟! همه دوست دارند و البته میکوشند که فرزندشان در مسیر ضلالت و تباهی قرار نگیرد، اما چرا این خواسته و کوشش، در موارد انبوهی نتیجه بخش نیست؟! نیز چه عواملی سبب میشود که گاه خداوند بزرگترین نعمت خود (هدایت) را نصیب کسانی کند، هرچند والدینشان دراینباره تلاش خاصی نکردهاند؟!