کتاب مزرعه مرغ مادر (جلد اول) جوجه شترمرغ، اثر شیوا و روان نفیسه نوری با تصویرگری جذاب و دیدنی ریحانه سادات هجری؛ داستانی زیبا و خواندنی در مورد مرغ مادری است که در مزعهای زندگی میکند که تعداد زیادی جوجه همراهش هستند و قیطون «گربهی داستان» خیلی دلش میخواهد خود مرغ مادر یا یکی از جوجهها را بخورد ولی طی هر قصه تلاشش بینتیجه میماند و مرغ مادر و خروس پدر مواظب مزرعه هستند. یه روز از همون روزهایی که قرار بود جوجهها تخمشان را بشکنند و بیرون بیایند ناگهان همه تعجب میکنند.
هدف از نوشتن این کار نشان دادن جو شاد بین خانواده و ارتباط بچهها با هم و درک حس امنیت در فضای خانواده است.
در مزرعه ای سرسبز مرغ مادر به همراه خروس و جوجههایشان زندگی میکردند. مرغ مادر چاق و شاد بود و از صبح تا شب روی سبد تخمهایش مینشست تا جوجههایش سر از تخم بیرون بیاورند و در مزرعه بزرگشان کند. مرغ مادر هر روز با جوجههایش بازی میکرد و برایشان شعر میخواند و با آنها ورزش میکرد. در بیرون از مزرعه گربهای زندگی میکرد که نامش قیطون بود.
قیطون گربهای تنبل و بیکار بود و از قدیم آرزوی این را داشت تا بتواند مرغ مادر را شکار کند و بخورد، اماهیچ وقت موفق نمیشد. همین بود که همیشه غذای مجانی پیدا میکرد و هر طور شده، شکمش را سیر میکرد. یک روز از همین روزهایی که قیطون از خوردن برگهای درخت خسته شده بود، راه میرفت و زیر لبش غر میزد، ناگهان پایش به سنگ بزرگ و محکمی خورد که روی زمین افتاده بود.
او سنگ را برداشت و به سمتی پرت کرد که متوجه شد آن چیزی که باعث شد زمین بخورد، سنگ نبوده و تخم مرغ بزرگی بوده است. او تخم را که بسیار سنگین بود، با دقت نگاه کرد و همان لحظه خوشحال با خودش فکر کرد که میتواند نیمروی خوشمزهای با آن بخورد. قیطون سریع به لانهاش برگشت، آتش روشن کرد و قابلمه را گذاشت تا نیمرو درست کند، اما وقتی روغن داغ شد و خواست تخممرغ را بشکند.