کتاب سیبزمینی و اژدها نوشته مهدی طهوری است. انتشارات امیرکبیر این کتاب را روانهٔ بازار کتاب کرده است.اژدها هر روز، از توی زمین، چند تا سیبزمینی درمیآورد و میخورد؛ اما آن روز هر چه زمین را میکَند، سیبزمینی پیدا نمیکند. اژدها خسته و گرسنه گوشهای مینشیند؛ اما او روی ریل قطار نشسته است! مردم سعی میکنند او را از آنجا دور کنند؛ ولی موفق نمیشوند تا اینکه مرد سیبزمینیفروش از آنجا رد میشود و... .
اولین کسی که از کنار اژدها رد شد، یک خانم آبیپوش بود.
خانم آبیپوش گفت: «ببخشید.... شما روی ریل قطار نشستید .... آخ... یادم رفت سلام کنم.... سلام.....»
اژدها نگاهی به خانم آبیپوش کرد و خواست بگوید گرسنه است، اما نای حرف زدن نداشت. به جای آن فقط گفت: «هوم...»
نفر بعدی یک پلیس بود.