در کتاب عشق یک لبخند نیم سانتی نوشتهی مهین سمواتی، دختر نوجوانی به نام فرشته اتفاقات زندگیاش را در محیط خانه برای شما بازگو میکند. فرشته راوی قصه، دختری ده ساله است که در یک خانواده پر جمعیت زندگی میکند. خانه آنها حیاط بزرگی دارد و آدمهای زیادی در اتاقهای دور آن ساکن هستند.
در طول این داستان فرشته به دنبال اتفاقاتی گوناگون، به دام ابی، یکی از لاتترین پسران محل میافتد و وارد ماجرایی وحشتناک میشود. مهین سمواتی در این کتاب سعی دارد تا در قالب داستانی مهیج به برخی از معضلات نوجوانان بپردازد و با بیانی ساده و روان شما را با خود همراه سازد.
مدت ها بود که نمرهٔ بیست نگرفته بودم. تا خانه یک نفس دویدم، حتّی وقتی به قهوه خانه رسیدم یک لحظه هم نایستادم که تلویزیون تماشا کنم. کیف توی یک دستم بود و دفتر نقاشی در دست دیگرم.
غیر از نمرهٔ بیستِ خوش تیپی که روی یک خطّ منحنی لم داده بود، چیزی نمی دیدم. لای درِ چوبی حیاط مثل همیشه باز بود، با پا هُلش دادم و رفتم داخل. پوران کنار حوض گلابی می شست. فکر کردم اگر گلابی هم می کشیدم خوب می شد.
صدای آقاجان از توی تنوی می آمد، عادت داشت بلندبلند حرف بزند:«ملیحه چای بیار. . . ملیحه لگن آب نمک. . . » مامان تندتند قربان صدقه اش می رفت و کارهایش را انجام می داد. هزار بار گفته بود: «درس خواندن تو به چه درد می خورد؟ یک بار نشد دفترت را بیاوری و یک بیست نشان ما بدهی! »
چند بار نمره های ده را بیست کردم، اما متوجه شد و حسابی خجالت کشیدم.آن قدر تا خانه گفته بودم بیست که به پوران که هاج وواج نگاهم می کرد، به جای سلام گفتم بیست!