نظر شما چیست؟

معرفی کتاب تونل سوم

کتاب تونل سوم، بازنمایی مبارزات نیروهای انقلاب در سال 57 با رژیم شاه در کرمانشاه است. نویسنده می‌کوشد در این رمان نوجوان به مقابله با تحریف تاریخ پهلوی پرداخته و نشان دهد چگونه این رژیم با خرابکاری ‌های مختلف سعی در بدنام کردن نیروهای مبارز انقلاب داشته است. همچنین کتاب تونل سوم جزو آثار راه یافته به مرحله نهایی جشنواره داستان انقلاب می‌ باشد.

گزیده کتاب تونل سوم

زبانش مثل یک تخته‌ی خشک به دهانش چسبیده بود و تکان نمی‌خورد. این‌قدر دکمه‌ی پیراهنش را پیچانده بود که دکمه از جا کنده شد و توی مشتش افتاد. بچه‌ها خیره نگاهش می‌کردند و پلک نمی‌زدند. طعم صدا زدن‌های یهویی را چشیده بودند و می‌دانستند تنبیه اساسی در انتظار وحید است. میرزایی فریاد زد: «حبیبیان! گفتم پاشو برو دفتر!»

وحید سرش را پایین انداخت و از خودش پرسید: «کی گفتی برم؟»
بوی پرتقال، کلاس را پر کرده بود. از روی نیمکت بلند شد و راه افتاد. هر قدم که برمی ‎داشت، بو تندتر می‎ شد. هرچند ندیده بود، اما می ‎توانست حدس بزند کار خشایار است. همین که پایش را جلو گذاشت، پای دیگرش کشیده شد و نقش زمین شد. خشایار به بهانه‌ی برداشتن مدادش از زیر نیمکت، بند کفش‌های وحید را به هم گره زده بود. میرزایی چشم‌های ریزش را تنگ‌تر کرد و فریاد زد: «پاشو چلمن!

گوش‌های وحید داغ شده بود و کلاس دور سرش می‌چرخید. خنده‌های ریز بچه‌ها عصبانی‌اش می‎کرد. باید حال خشایار را می‌گرفت. دستش را از لبه‎ ی نیمکت گرفت تا بلند شود، اما دستش لیز خورد و محکم‎تر از قبل زمین خورد. نیمکت هم تکان خورد و هرچه دفتر و کتاب رویش بود، بر سر وحید ریخت. این‎بار بچه‎ ها پقی زدند زیر خنده و بلند بلند خندیدند. میرزایی که حسابی کفری شده بود، با صدای جیغی گفت: «بلندشو راه بیفت، لندهور دست­پا چلفتی!»

سر زانویش را ماساژ داد. کف دست چپش می‎ سوخت و گزگز می‎کرد. بند کفش‎ هایش را از هم باز کرد و از زمین بلند شد. میرزایی دستش را آماده گرفته بود تا پس‎گردنی آبداری نصیب وحید کند. آرام سمت در رفت. وقتی به میرزایی رسید، خم شد و از زیر دستش فرار کرد. دست میرزایی به چارچوب در خورد و فریادش به هوا رفت. «مگه دستم بهت نرسه جزغاله!»

صفحات کتاب :
173
کنگره :
‏‫‬‭PIR8334
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
6103299
شابک :
978-622-7177-18-3
سال نشر :
1399

کتاب های مشابه تونل سوم