کتاب قصه های کلاسیک جهان توسط سپیده کوشش گردآوری شده و توسط انتشارات آوای رعنا منتشر شده است.
در روزگاران خیلی دور پزشک جوانی در کشتی کار می کفرد. کار او درمان بیماری های داخل کشتی بود و مراقبت از آنها در برابر بیماری ها. اسم او بود گالیور.
روزی دریفا توفانی شد و توفان و رعد وبرق کشتی را درهم ریختند و به زیر آب بردن. گالیور خود را به تخته ای از کشتی که روی آب بود آویزان کرد و خود را نجات داد.
ساعت ها روی
آب سرگردان بود تا به خشکی رسید از فرط خستگی به خواب عمیقی
فرو رفت هنگامی که بیدار شد دید همه جای بدنش به زمین بسته شده
است خوب که نگاه کرد آدم های ریزه میزه ای که به اندازه یی انگشت
بودند به روی بدنش و اطراف او حرکت می کردند فهمید که به
سرزمین آدم کوتوله ها آمده است. ...