کتاب یک گروه کوچک نوشته جانت نیپریس و ترجمه تالین آبادیان میباشد که انتشارات افراز آن را به چاپ رسانده است.
کتاب حاضر نمایشنامهای است که در دوازده صحنه تدوین شده است. پرفسور «رمی مارتین» استاد ادبیات آمریکاست. او همراه گروه کوچکی به چین وارد شده است. «سان» مترجم چینی وی و عنصر دیگر گروه، «فیلیپ»، استاد دانشگاهی در نیویورک همراه همسرش «الیزابت» که پزشک است در این گروه شرکت دارند. «میین» نماینده دولت چین و مسئول مؤسسه تابستانی پکن و «رفیق وو» مسئول جهانگردان و نماینده دولت چین است.
«رمی» هدف خود را تقسیم روحیه پیشگام آمریکایی با چینیها و ساختن پل دوستی بین دنیای غرب و شرق میداند. امّا در ادامه گشت و گذار در چین و حوادث متعاقب آن، ماجراهایی به وقوع میپیوندد و ماهیت دو کشور و سیاستهای حاکم بر آنها، آشکار میگردد.
رمی برادرم بهم یاد داده بود چه جوری بیسکویت هایی رو که شکل حیوون ان بخورم. می گفت اول پاهاشونو بخور. بعد بهم یاد داد هیچ وقت روی برف زرد رنگ راه نرم.
سان [با خود تکرار می کند] هیچ وقت روی برف زرد راه نرو ! [مکث] الان باید بگی ماهی !
رمی ماهی!...
سان این جا در آمد یه تعمیر کار دوچرخه از یه معلم بیشتره. من یه عینک آفتابی امریکایی میخوام. من جواهرات گرون قیمت دوست دارم. جشام درد می کنن من نمی خوام تمام شب بیدار بمونم و کتاب ترجمه کنم بعد اونا رو تحویل بدم و لبخند بزنم. شی شی! شی شی! من یه شغل تو سازمان ملل می خوام با یه آپارتمان که از پنجره ش بشه آسمونو دید طوری که انگار آسمون مال خودته. [مکث] می دونی چیزایی هستن که به خاطرشون حاضرم آدم بکشم. [مکث] ماهی! [سکوت] چرا اول باید پاهای حیوونا رو خورد؟
رمی [کمی شک دارد مکث] برای این که فرار نکنن!...