کتاب مرگ و معنا نوشته ی فاطمه زهرا قاسمی طوسی به یکی از مسائلی که ذهن آدمیان را از آغاز آفرینش به خود مشغول کرده و همواره ترس آن ها را برانگیخته، مرگ و مسائل مربوط به آن از دیدگاه روانشناختی می پردازد.
معناجویی در زندگی به عنوان قدرت رشد، تمایل و تلاش افراد برای ایجاد یا تکمیل درک آن ها از معنا، اهمیت و هدف در زندگی آن قدر مهم است که اختلال در آن، آشفتگی روان شناختی را به همراه دارد. از نظر فرانکل (1965)، انسان ها به واسطه اراده برای یافتن معنا در زندگی که یک انگیزه ذاتی است، برانگیخته می شوند و انگیزه و تمایل برای جستجوی معنا در واکنش به رویدادهای آزار دهنده زندگی بیشتر می باشد. زمانی که افراد احساس می کنند زندگی آن ها معنای کمی دارد یا معنای زندگی خود را از دست می دهند، در جستجوی آن می باشند.
در ادبیات مربوط به آن نیز معناجویی در زندگی در ارتباط با موقعیت های بحرانی مانند کنارآمدن با بیماری های بدون علاج، کنار آمدن با مسائلی مانند تجاوز و خشونت، عدم سوءمصرف مواد، عدم خودکشی، نداشتن رفتارهای ضد اجتماعی و پایین بودن جرم و جنایت بیشتر مطالعه شده است.
و این مسئله می تواند نشان دهنده اهمیت وجود این مفهوم در کنار آمدن با موقعیت های خاص تر و بحرانی تر باشد (رکر، 2008). از آن جایی که جامعه پرستاری یکی از عظیم ترین گروه های جامعه است، معناجویی و گرایش دینی آن ها نقش موثری در سلامت روان و ارائه خدمات بهینه به افراد بیمار خواهد داشت.
طبق نظر رفتارگرایان و شناخت گرایان نوع واکنش افراد به موقعیت به سه نکته بستگی دارد. این که فرد به کدام مولفه های موجود در موقعیت توجه می کند؛ مولفه ها موجب بازیابی کدام تجارب قبلی از حافظه می گردد؛ و این که در گذشته مولفه های مورد توجه قرار گرفته با کدام رفتارها تداعی گشته اند.
به عبارتی تکرار واکنش های شناختی خاصی در برابر مسائل مختلف زندگی تعیین کننده سمت و سو و هدایت توجه فرد به محرک های خاصی در موقعیت مسئله و پیامد آن تعیین کننده نوع واکنشی رفتاری به آن موقعیت است. لذا خطا در هر یک از موارد فوق می تواند زمینه ساز پردازش اطلاعات غلط و رفتار ناسازگارانه در افراد گردد.
چنانچه توجه به ابعاد و محرک هایی از موقعیت که می بایست مورد بی توجهی قرار بگیرند، می تواند موجب یادآوری تجارب منفی قبلی، ایجاد بن بست شناختی و در نتیجه رفتار ناسازگارانه گردد. یکی از عناصر مهم در تعریف شخصیت اسلامی، معناست. فرانکل بیان می کند که تلاش در یافتن معنا در زندگی خود نیروی اصلی و بنیادی است این معنی منحصر به فرد، ویژه خود انسان است و از این رو انسان قادر است به آن تحقق بخشد. در این صورت است که معناجویی او ارضا خواهد شد همچنین معنای زندگی علاوه بر اینکه از فردی به فرد دیگر متفاوت است روز به روز نیز در حال تغییر و تحول است
از این رو آنچه مهم است معنای زندگی به طور اعم نیست بلکه هر فردی می بایست معنی و هدف زندگی خود را از لحاظ دیگر دریابد و به این آگاهی برسد که شرایط متفاوت می تواند یافتن معنا در زندگی یا نحوه آن را در موقعیت های خاص آسان یا مشکل نماید و این اصل به قوه باقی است که معنی در هر شرایطی دست یافتنی است از این رو گذرایی و انتقال زندگی از معنای آن می کاهد و آنچه اهمیت دارد شیوه نگرش فرد است. خدا آیات خود را برای اهل علم و معرفت مفصل بیان می کند (یونس، آیه 5).
اگر انسان اشیاء را به صورت مستقل در جود درک نمود، و از آن جهت که اشیاء وابسته و دلالت کننده بر آفریننده شان هستند درک نکرد در این صورت این ادراک علم نامیده نمی شود. بلکه جهل مشابه علم است، و این در مثل مانند آن است که از دور سایه ای برای شاخصی دیده شود، و گمان رود که سایه خود شاخص است و در وجود مستقل است.
یکی از مسائلی که ذهن آدمیان را از آغاز آفرینش به خود مشغول کرده و همواره ترس آن ها را برانگیخته، مرگ و مسائل مربوط به آن است.
برخی از انسان ها، در حقیقت مرگ، دچار گمان های نادرستی هستند و در آن به راه خطا می روند. معنای مرگ، سلب انسان از دارایی اوست. از طریق سوق دادن او به جهان دیگری که با این جهان تناسبی ندارد. دلواپسی و نگرانی از مرگ، نتیجه ی تألم و غفلت از مرگ می باشد. اضطراب مرگ بعنوان یک ترس غیر عادی و بزرگ از مرگ همراه با احساساتی از وحشت از مرگ یا دلهره هنگام فکر به فرایند مردن یا چیزی که پس از مرگ رخ می دهد، تعریف می شود.
لذا نوع واکنش های شناختی و رفتاری، در حل کارآمد مسئله، مدیریت استرس و نهایتا وضعیت سلامت روانی افراد، اهمیت به سزایی دارد. شناسایی و اصلاح تحریفات شناختی و رفتاری در رخداد و تجارب سخت و منفی زندگی و ایجاد واکنش شناختی و رفتاری سالم مبتنی بر معنویت، به عنوان نوعی معنا درمانی بومی می تواند در خدمات روان شناختی به کار گرفته شود.