لذت درستکاری نوشته لوئیچی پیراندلو است
که توسط اشکان شش بلوکی ترجمه شده است.
مادالنا: ما چگونهایم؟ دختر من کیه و... قبول کرد؟ بدون دردسر؟
مائوریتزیو: بدون دردسر و مشکل، خیالتان راحت باشد.
مادالنا: ها! آرام باشم دوست من؟ چگونه میتوانم آرام باشم؟ اما چگونه؟ بهم بگید حداقل چگونه است؟
مائوریتزیو: اما یک مرد خوشقیافه است. اوه خدا! نمیخواستم بگم جوان خوشگلیه، یک مرد خوشقیافه است، خواهید دید. با ظاهری آراسته، با وقارِ اصیل، حقیقتاً یک نجیبزاده است، یک بالدووینو!
مادالنا: اما احساساتش؟ از لحاظ احساسی میگم!
مائوریتزیو: عالی عالی. باور کنید.
مادالنا: میگم... میتونه صحبت کنه؟ بلده حرف بزنه؟
مائوریتزیو: او در ماچراتا، بانو، در تمام مارکه، باور کنید خیلی خوب حرف میزنند.
مادالنا: نه، میگم، اگه میتونه بهروز حرف بزنه! خواهید فهمید، آخرش همش همینه! یک کلمه خارج از ادب بدون آن... (وقتی کلمات را با صدا لمس میکند، بدون اینکه آنها را به زبان بیاورد، احساس زخمی شدن میکند) بدون آن... اوه خدا نمیدونم چطور خودمو بیان کنم (یک دستمال کاغذی درمیآورد و شروع میکند به گریه کردن)
مائوریتزیو: میبایستی روحیه داشت خانم!
مادالنا: میتونه مثل زخم خنجر باشه برای آگاتای حیوونی من!