برشی از مقدمه کتاب شخصیت شناسی در مثنوی و کمدی الهی: دو نفر بودیم با تجربه های متفاوت. در مقابل ما دو شخصیت بزرگ ادبی قرار داشتند. دانته از غرب و مولانا جلال الدین از شرق. فرضیه ما ان بود که می شود تیپ های شخصیتی این دو کتاب را با هم مقایسه کرد و در نهایت به ابعاد مشترک شخصیتی بسیار رسیدم و نیز بعضی تفاوت ها. چهار سال کاری طاقت فرسا را با هم ادامه دادیم و دستاورد این چهار سال، یک کتاب است و نیز یک دوستی پایدار .
شیطان کمدی الهی، دارای خدم و حشم و قدرت نظامی و و تشکیلاتی وسیع است که به خصوص در سرود بیست و یکم و سرود سی و چهارم دوزخ دارای هیبتی عظیم در دیار شرور و بدی ها است، به حدی که قدرت او نه در حد قدرت الهی ؛ ولی نزدیک به آن نمود می یابد.
اما در بعضی از حکایات مثنوی ابلیس از مقامی پایین تر از انسان برخوردار است ، تا حدی که آدم به چشم تحقیر بر وی نگاه می کند و خداوند، مهر قدیمی که به فرشته مقرب خود که بعدها بدلیل تکبر رانده شد ، آشکار می سازد :
بانک بر زد عزت حق کای صفی / تو نمی دانی ز اسرار حقی
پوستین را باز گونه گر کنم / کوه را از بیخ و از بن بر کنم
پرده صد آدم آن دم بر درم / صد بلیس نو مسلمان آورم
گفت آدم توبه کردم زین نظر / این چنین گستاخ نندیشم دگر