کتاب گراد عاشقانه pdf

گراد عاشقانه

قسمتی از داستان:

دعوت نامه که به دستت می رسد اول فکر می کنی شوخی است. شما دعوتید به پانزدهمین دوره ی آموزشی تمرین فشرده دیکتاتوری. زیر نامه امضایی نیست فقط آدرس موسسه شماره تلفن و ساعات تماس نوشته شده و البته گفته اند: حضور در کلاس ها رایگان می باشد.

به خودت می گویی "می باشد غلطه " بعد فکر می کنی "سنگ مفت گنجشک مفت مجانی باشه کوفت باشه. حالا ضرر نداره یه سر به این آدرس بزن یا مسخره ات کردن یا نه شاید کار چند تا از دوستات باشه می خوان یهو سوپرایزت کنن تولدت که نیست ماه ها گذشته سالگردی ماه گردی چه می دونم شاید اصلا شوخی نباشه"

 تلفن را بر می داری و شماره می گیری بوق می خورد صدایی ضبط شده از آن طرف خط می آید: شما با موسسه. . . تماس گرفتید پس حتما دعوت نامه ما به دستتان رسیده برای نهایی کردن حضور در کلاس ها با در دست داشتن مدارک شناسایی روزهای فرد از ساعت پنج صبح تا هفت صبح به آدرس درج شده در نامه مراجعه فرمایید با تشکر از تماس شما.

صدای بوق بوق توی گوشتان می پیچد و تلفن را قطع می کنید بلند می خندید" پنج صبح هاهاهاها حتما کار یکی از بچه هاست همان هایی که می گن چرا شبا زود می خوابی همونایی که بهت می گن سیندرلا دوازده شب باید بره خونه حالا هم شوخیشون گرفته"

ساعت چهار صبح اولین روز فرد بعد از تلفن راه می افتی آدرس به محل زندگی ات دور نیست نیم ساعت پیاده بیشتر راه نیست. تصمیم گرفتی زودتر بروی و قبل از پنج آنجا باشی.

پلاک هفت. زنگ می زنی درست وقتی ساعت ۵. ۰۰ را نشان می دهد در باز می شود و تو انتظار داری یک یا چند نفر از دوست هات را ببینی. راهرو خالی است. انتهای سمت راست دری نیمه باز است که نور از آن بیرون می زند. در را که باز می کنی بازهم انتظار داری آشنایی را ببینی. اتاق خالی است میزی وسط آن است که رویش کاغذی گذاشته شده.

مراجعه کننده محترم شما اولین نفری هستید که پنج صبح برای نامه ای بی دلیل از خواب خود زده و به این جا آمده اید تا در کلاس های رایگان دیکتاتوری شرکت کنید. مرحله ی اول آموزش را به خوبی گذراندید مرحله ی بعدی این است که هیچ کاری نکنید.

هیچ کاری؟ باز فکر می کنی هیچ کاری؟