امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
5,850
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب سفر به شهر زیتون 

کتاب سفر به شهر زیتون حاصل یادداشت‌های سفر نویسندگان و شاعران به منطقه زلزله زده منجیل و رودبار است. و برای اولین بار به بعد عاطفی و احساسی زلزله توجه شد که تا امروز این موضوع رایج شده است. این کتاب دو ارزش را یادآور می‌شود؛ یکی اینکه هنرمندان با نگاهی عاطفی در حادثه حضور پیدا می‌کنند و این حضور جزو وظایف آن‌ها محسوب می‌شود، دوم اینکه کتاب یک سند زنده و ماندگار درباره زلزله رودبار و منجیل باقی می‌ماند.

 کتاب سفر به شهر زیتون که شامل چند یادداشت نویسندگان و هنرمندان است، بعد از بیست سال از سوی انتشارات سوره مهر دوباره منتشر می‌شود و می‌تواند منبع خوبی برای آشنایی با تبعات این گونه حوادث‌ها و نحوه همدلی میان انسان‌ها در مواقع این‌چنینی باشد.

گزیده کتاب سفر به شهر زیتون

شهر لوشان، در حاشیهٔ جاده‌ای که به دریا می‌رسد، آرام و غمگین خفته است؛ شهری مثل اغلب شهرهای حاشیه‌ای کشور، بی‌هیچ برجستگی یا ویژگی خاص. درصد ویرانی این شهر، نسبت به شهرهای دیگر، کمتر است؛ اما آوارگی و مصیبت‌زدگی از ظاهر شهر به‌وضوح پیداست. ستاد مرکزی «دست‌های عاطفه» در حاشیهٔ جادهٔ این شهر مستقر است. آفتاب که از پشت کوه‌های سر به آسمان کشیده طلوع می‌کند، صبحانه را می‌خوریم و با گروه هنرمندان اعزامی از تهران راهی مناطق زلزله‌زده می‌شویم. هنرمندان نقاش، که بیشترشان دانشجویان این رشته هستند، و چند قصه‌نویس از حوزهٔ هنری و گروه تئاتر مینی‌بوس را پر می‌کنند.

اضطرابی عجیب و ناآشنا آزارم می‌دهد. بعد از لوشان، به منجیل می‌رسیم؛ به شهر بادهای سخت. از آخرین گردنه که سرازیر می‌شویم، در شیب دره‌ای وسیع، شهر ویران‌شدهٔ منجیل بر خاک افتاده است. هیچ نشانی از آبادی نیست؛ جز تپه‌های کوچکی از خاک و سنگ و تیرآهن‌های کَج‌ومَعوج، آوار و آوارگی، و چادرهایی کوچک با پرچم‌های بزرگ و سیاه. عمق حادثه حتی با تماشای بلافاصلهٔ این صحنه‌ها قابل تصور نیست. سمت چپ شهر، قبرستان منجیل، غمگین و افسرده، در سینه‌کش تپه‌ای، خود را میان پرچم‌های سیاه پوشانده است. احساس می‌کنم چشم‌هایم، مثل یک دوربین فیلم‌برداری، صحنه‌ها را با حرص می‌بلعد. به خودم می‌گویم: «باید خوب نگاه کنی تا آنچه را می‌بینی و می‌شنوی با دقت و ظرافت ثبت کنی!»

متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب سفر به شهر زیتون 

«بسم الله الرحمن الرحیم

 از این کتاب حتی بخش اوّلش را هم نتوانستم تمام کنم. تا ماجرای کمیل و قصّه غم سنگین آن دل کوچک خواندم و دیگر تحملم تمام شد. در گزارش‌های جبهه، وضع به گونه‌ای دیگر است، چه بسیار دقائقی که در برابر آن تصویرهای خونین، چهره به اشک آغشته شده است. اما غم در ماجراهای شهادت، سوز و گدازی شیرین با خود دارد، درست چون غم در ماجراهای عشق. در آن احساس خسران نیست، هرچه هست شیرینی و سرخوشی است. و حقیقتاً چیزی غریب است. با مرگ و فنا و ویرانی هیچ نسبتی ندارد. تبارک الله، ما ابدع سبیله وا حلیا لتسرّعا لیه.. 28 / 3/71»

صفحات کتاب :
62
کنگره :
‏‫‬‮‭PIR4249‏‫‬‮‭/ج4س7 1397
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/6208
کتابشناسی ملی :
5583800
شابک :
‫‭978-600-03-0507-9
سال نشر :
1397

کتاب های مشابه سفر به شهر زیتون