کتاب قصه های شهر جنگی، مجموعه یازده داستان کوتاه از یازده نویسنده به انتخاب محسن مطلق است. در میان این نویسندگان، نام های آشنائی هم چون داوود امیریان و محمدرضا بایرامی نیز دیده می شود.
در این مجموعه داستان که هر کدام به یک شهر اختصاص دارد و برای گروه سنی نوجوانان نگاشته شده؛ قصه ها گاه از زبان شهر و گاه از زبان یکی از اهالی این شهرها نگاشته شده و گاهی هم از زبان یکی از حیوانات (پلنگ) بیان می شوند و سعی شده تا فضای جنگ و چگونگی شروع آن و آزاد سازی تعدادی از این شهرها طوری برای بچه ها روایت شود تا تصویر ملموسی از آن زمان داشته باشند و از چگونگی شروع جنگ تحمیلی آگاهی یابند.
این داستان ها اغلب با زاویه دید سوم شخص و دانای کل بیان می شوند که برای نوجوانان مناسب تر است و شروع هر داستان با یک نقاشی همراه شده تا شاید مخاطب نوجوان بیشتر در حال و هوای فضای قصه قرار گیرد و در ذیل هر قصه شمایی از جغرافیای آن شهر و منطقه ارائه شده است که این البته تصویری ملموس از جغرافیای هشت سال جنگ و منطقه درگیری به مخاطب خاص خود عرضه می کند.
آنچه در مورد کلیت این قصه ها می توان گفت سادگی و صمیمت موج زننده در این قصه هاست که با احساسی مملو از حماسه و غم عجین شده است.
من از میان دود باروت و صدای انفجارها میتوانستم طنین گامهایشان را بشنوم و به نجات مهران امیدوار شوم. ساعت یازده صبح آن روز، یعنی یازدهم تیرماه سال ۱۳۶۵ مهران برای همیشه آزاد شد و از آن به بعد، دیگر طعم تلخ اسارت را نچشید. من با خوشحالی لحظات باشکوه پیروزی را نگاه میکردم و از صدای تکبیر رزمندگان به وجد آمده بودم. آن روز یک روز بهیادماندنی بود.
جنگ سختتر از گذشته در تپههای قلعه آویزان ادامه پیدا کرد. عراقیها در آنجا به سختی مقاومت کردند، اما رزمندگان شجاعانه توانستند از میدانهای مین عبور کنند و حتی مقر فرماندهی دشمن را به تصرف خود درآورند.
میدانهایِ مینِ قلعهٔ آویزان در آن روزها، شهرت فراوان داشت و میگفتند که هیچ کس نمیتواند از آن عبور کند. اما رزمندگان این کار را کرده بودند و حتی عراقیها را از مرز قبلی هم عقبتر راندند.