کتاب اهمیت ورزش در قرآن اثر کیقباد جعفری و یونس کریمی و معین رحمانی فر، به منظور گشایش راه ورزشکاران، ورزش دوستان و سایر اقشار جامعه، به بررسی آیاتی از قرآن که بر اهمیت ورزش و نیرومندسازی جسم در کنار تقویت روح اشاره می کند، می پردازد. نیاز به ورزش و تربیت بدنی نیرومند و قوی چه از جنبه دفاع شخصی و یا کسب معاش و چه از جهت مقابله و رویارویی با طبیعت پیرامونش از اولین روز خلقت بشر به خوبی حس می شود و در طول روزگاران نیاز بشر به ورزش و تربیت بدنی انکار ناپذیر بوده و هیچگاه انسان خودش را از آن بی نیاز ندیده است.
مسئله پرورش بدن بعد از پیدایش اسلام، دینی که پیروانش را به تربیت بدنی نیرومند و سالم تشویق می کند رواج یافت و به منظور برخورداری از بدنی سالم در بین مسلمین جایگاه ویژه ای یافت. این شعار که روح سالم در بدن سالم است مورد تایید اسلام نیز هست زیرا کسی که بدنی ضعیف و تربیت نشده داشته باشد حتی در انجام واجبات دینی هم ناتوان است چه برسد به اینکه بخواهد از حق مظلومی دفاع کند.
در سیره رهبران دینی از جمله علی (ع) به راحتی دیده می شود که قدرت بدنی بالا را در راه صحیح و جهت مثبت و نه در راه ظلم به دیگران صرف می کردند. با بررسی تاریخچه ورزش در ایران می توان دریافت که در میان کشورهای شرقی بدون شک ایران تنها کشوری بود که در نظام تعلیم و تربیت خود تربیت بدنی و ورزش را در اولویت خود قرار داده بود. این در حالی است که چینی ها در آن دوره توجه چندانی به ورزش نداشتند و هندویان نیز این کار را بیهوده می دانستند.
اما ایرانیان هم به منظور سلامتی و هم فراهم آوردن ارتشی سلحشور به ورزش اهمیت زیادی می دادند. در گذشته های نه چندان دور، پهلوانان علاوه بر تربیت جسم جوانان به آن ها درس آزادی، انسانیت، تقوا و پرهیزگاری می آموختند و همچنین مسائل شرعی را نیز به آن ها یادآوری می کردند. امام خمینی (قدس سره) در جمع ورزشکاران و کارمندان تربیت بدنی درباره ورزش چنین فرمودند: مملکت ما همین طور که به علما و دانشمندان احتیاج دارد به این قدرت شماها هم احتیاج دارد این قدرت وقتی با ایمان باشد، وقتی که زورخانه با قرآن باشد، با ایمان باشد، پشتوانه یک ملت است. وقتی قهرمانان، اسلامی باشند پشتوانه یک ملت هستند. بازوی یک ملت هستند. آنچه که پشتوانه ملت است، پشتوانه اسلام است.
پس از این که توبه اش پذیرفته می شود، به شکرانه این نعمت، با خدای خویش پیمان می بندد که هیچ گاه پشتیبان مجرمان نباشد؛ یعنی با فرعونیان همکاری نکند و در کنار ستم دیدگان باشد. پس از این ماجرا، موسی علیه السلام مجبور می شود از آن شهر بگریزد. وسیله نقلیه در اختیار ندارد و از طرفی باید به سرعت از شهر خارج شود. پیاده به راه می افتد و آن قدر پیاده روی می کند که کفش هایش پاره می شوند.
با پای برهنه و شکم گرسنه به راه ادامه می دهد و این راهپیمایی، هشت روز به طول می انجامد. وی برای رفع گرسنگی، از گیاهان بیابان و برگ درختان استفاده می کند. کم کم دور نمای شهر "مدین" در افق نمایان شده و موجی از آرامش بر قلب او می نشیند. وقتی نزدیک شهر مدین می رسد، گروهی از چوپانان را می بیند که برای سیراب کردن چهار پایان خود، بر سر چاهی اجتماع کرده اند و پایین تر از آن ها دو زن را می بیند که کناری ایستاده و از گوسفندان خود مراقبت می کنند، اما به چاه نزدیک نمی شوند.
وضع این دختران که بسیار متین و باعفت نیز به نظر می رسند و در گوشه ای ایستاده اند و به آن ها فرصت استفاده از آب داده نمی شود، توجه موسی علیه السلام را به خود جلب می کند؛ به سوی دختران رفته می پرسد: کار شما چیست؟ چرا پیش نمی روید و گوسفندان خود را سیراب نمی کنید؟ می گویند: ما گوسفندان خود را سیراب نمی کنیم تا چوپانان همگی حیوانات خود را آب دهند و بروند و ما از باقیمانده آب استفاده کنیم. موسی پیش رفته و چونانان را از سر چاه کنار زده و به آنان اعتراض می کند. وضع چاه به گونه ای بود که دارای یک سطل بزرگ بود که آن را چندین نفره از چاه بالا می کشیدند و شاید دختران جوان نیز که کناری ایستاده بودند، به همین خاطر بود که نمی توانستند خود از آن چاه، آب بکشند و می بایست از آبی که چوپانان دیگر بالا می کشیدند و اضافه می آمد استفاده می کردند.