کتاب بکت، پایان بازی نوشتن اثری از مرداد عباسپور میباشد که در نشر روزبهان منتشر شده است.
مرداد عباسپور، نویسندۀ کتاب بکت، پایان بازی نوشتن دربارۀ این اثر میگوید: «به گمان من، بکت با همهٔ نویسندگان قرن بیست و جریان تاریخ ادبیات متفاوت است. عنوان کتاب را بهعمد انتخاب کردهام «بکت، پایان بازی نوشتن». اگر نوشتن را بازی فرض کنیم که از دو سه هزار سال قبل با هومر، اشیل و سوفوکل آغاز شده است، با بکت در قرن بیستم به پایان میرسد و بکت نقطهٔ پایان این بازی است. او آخرین نویسندهٔ مدرن و نخستین نویسندهٔ پستمدرن است. پستمدرنها علاقهٔ زیادی به استفاده از کلمهٔ بازی داشتند و جدی نگرفتن جهان و زندگی، جزء رویکردهای آنها بود. در این کتاب -که حدود ده سال برای آن وقت گذاشتم- سعی کردم با نگاه و زبانی از جنس نگاه و زبان بکت به تحلیل مفاهیمی مثل تنهایی، انزوا، پیری، فرسودگی، مرگ، سترونی و نازایی و تقلیلگرایی در آثار نمایشی بکت بپردازم.»
ناخرسندی شاید برجستهترین ویژگی انسان معاصر باشد؛ وقتی آدم از سایه، گرما، خورشید و از همه چیز خسته میشود و برای چندمین بار __ و شاید چندهزارمین بار __ از خانه بیرون میآید به قصد مبارزه، یا دقیقتر، مبارزهای دیگر و بازهم دقیقتر، آخرین مبارزه، قبل از آنکه برای همیشه پا پس بگذارد. این بار اما تنها و بدون کمک سانچو پانزای یاریگر و با آگاهی از اینکه «درخانه ماندن» و «در امتداد همان مسیر همیشگی رفتن» چیزی نیست جز آسودگی، امنیت و مقدار مشخصی از کامیابی که باید از آنها گریخت و در جستوجوی چیز یا چیزهای دیگری بود؛ «در جستوجوی دشواری، بیش از اسیر بودن در چنگال آن. ناآرامی آن کس که فاقد خصم است»، قدم زدنهای ملالآور و بیهوده، صرفاً برای دورکردن صداها، برای سکوت، آنقدر که آخرین «اخگرها» بمانند و پتپت چراغی که دیر یا زود خاموش میشود، با تأکید بر اینکه هیچچیز نمیتواند مانع از این خاموشی شود. هیچچیز نمیتواند مانع شود و این کمی بیرحمانه است و کاریش نمیشود کرد. «با دریغ و درد دیدم که پدر و مادرم میمیرند»؛ چیزی بیشتر از هراس، وحشتناکتر از مرگ. مگر نه اینکه ترس از مرگ، از خود مرگ وحشتناکتر است؟ مگر نه اینکه آگاهی از مرگ از خود مرگ ترسناکتر است؟ پس چه چیزی از مرگ هراسناکتر نیست؟