کتاب درآمدی بر زبان شناسی اجتماعی نوشته هانری بوآیه و به ترجمه جناب آقای حسن ابطحی منتشر شده در نشر متخصصان.
درآمدی بر زبانشناسی اجتماعی به معرفی رشتۀ دانشگاهیای میپردازد که اهمیت آن را تنها میتوان در دلِ علوم زبان دریافت: زبانشناسی اجتماعی. این درآمد ما را به سفر دوگانه و پرماجرایی دعوت میکند: از یک سو، مسئلۀ پیدایش زبانشناسی اجتماعی و شکلگیریِ هدفِ اساسیِ آن، یعنی زبان در معنای عام، و نیز زبانها و روابطشان با جوامعی که در آن حضور دارند، و از سوی دیگر، مسائل اساسی و گوناگون جامعهشناسان، مانند طیفهای زبانهای زنده و تصور عموم از این طیفها، برخوردها یا تضادهای زبانی و پدیدههایی که ایجاد میکنند، و در نهایت، مدیریت زبانها در کشورهای چندزبانه.
هانری بوآیه، متولد ۱۹۴۶، زبانشناس مشهور فرانسوی است که دکترای دولتی در رشتهٔ ادبیات و علوم انسانی دارد. او در دانشگاه پلوالری مونپلیه ۳ بهعنوان استاد بازنشسته در بخش علوم زبان کار میکند و در مقطع لیسانس در رشتههای اسپانیایی، زبانشناسی و ادبیات مدرن تحصیل کرده و دکترای ادبیات نیز دارد. بوآیه به زبانهای فرانسوی، اوکسیتان و اسپانیایی مسلط است و با چندین نشریه و مجلهٔ زبانشناسی اجتماعی در فرانسه و اسپانیا همکاری داشتهاست.
زبان شناسی اجتماعیِ خرد و زبان شناسی اجتماعیِ کلان
باید پذیرفت که تنوع در این حوزه بسیار زیاد است: تنوع در موضوعات و خط مشیها، در اندازه گیری و چنانکه پیشتر گفته شد، در نفوذپذیری ای که به فراوانی پژوهشها و ظهور مسائل جدید در این حوزه منجر شده است، از رشتۀ دانشگاهیای که مورد بحثِ ماست گرفته تا رشتههای دیگر (در وهلۀ نخست، سایر علوم زبان، اما نه همۀ آنها). در ادامه، در شکل ۱-۱، فهرستی از قلمروهایی را آوردهایم که از نظر ما قلمروهای عمدۀ زبان شناسی اجتماعی هستند و درعین حال فهرستی از دیگر علوم زبان که قرابتی واقعی با این رشته دارند.
بااین حال برخی از این علوم زبان با برخی از حوزههای زبان شناسی اجتماعی ارتباط نزدیک تری دارند که از آن جمله می توان به گویششناسی، زبانشناسی فرهنگی، علتش این است که زبانشناسی اجتماعی رشتۀ سادهای نیست ـ و نباید هم باشد ـ که تنها به مشاهدۀ واقعیت زبانی بپردازد و آن را تجزیه و تحلیل کند و توضیح دهد (که البته شرط ابتدایی کار است) بلکه دانشی از علوم زبان است که کنشگر ـ پژوهشگرانِ خود را وادار به کنش در شهرک میکند، به این خاطر که «خرد جمعی» نامۀ ناگشوده نماند و بتواند به پدیده ها و مسئله ها جهت بدهد، پیشنهادهایی ارائه کند، در یافتنِ پاسخ سهیم باشد و در صورت نیاز، الهام بخش مثبتی برای موضع گیری های سازمانی باشد. این منفعت اجتماعی، به طور مشخص، در حوزۀ زبان شناسی کاربردی و سیاست های زبانی (و تحصیلی) آشکار می شود، اما پای زبان شناسی اجتماعی به بخشهای دیگرِ زندگی در جامعه نیز باز میشود، مانند کار و شغل، قضاوت، حقوق زنان و صد البته فرهنگ و آموزش.
بنابراین میتوان گفت، تا آن اندازه که در اینجا به ما، به اجتماع زبانیِ فرانسه و به شیوهای خاص به دیگر اجتماعات فرانسوی زبان مربوط است ـ که با وجود اشتراک زبانی نبایست یکی پنداشته شوند ـ وزن و سنگینیِ بسیاری از پرسشهای اساسیِ مربوط به جامعه بر روی توسعۀ اجتماعی ـ زبانیِ فرانسه و فرانسوی زبانان بوده و همچنان نیز هست.