کتاب مغازهی خودکشی اثر ژان تولی، یکی از معروفترین و برجستهترین آثار فانتزی سیاه است که به شما نشان میدهد باید از شکستها درس گرفت و از آنها پلی به سوی موفقیت ساخت. این کتاب را انتشارات آقائی تهیه و تنظیم کرده است.
در سراسر کتاب مغازهی خودکشی میتوان حضور مرگ را احساس کرد، ژان تولی با اینکه در تلاش است تا امید به زندگی را در خواننده ایجاد کند، در مقابل جنگی نمادین و سرشار از شوخیهای ظریف را خلق کرده که در پایان کتاب شما را شگفتزده میکند. به عبارت دیگر میتوان گفت این کتاب، هجوی تمامعیار در مورد مرگ و امید است.
مرلین تواچ شبیه یه ملکه که روی تخت نشسته تو قسمت تره بار مغازه، روی صندلی دسته داری که با مخمل قرمز و چوب تراش خورده تزیین شده بود ، نشسته بود و لباس تنگی که یقه بازی داشت تنش بود. به سمت مشتری جوون که موهای طلایی داشت و بسیار هم زیبا بود رفت و گفت: دوست داری بمیری؟ پس بیا و منو ببوس
مشتری که ناامید و نگران بود صدای مرلین بهش جرات داد: بیا جلو!
پسر جوون نزدیک مرلین رفت .مرلین جعبه سفید شال ابریشم رو که هدیه برادرش آلن بود، بازکرد و شال ابریشمی رو روی سر خودش و مرد جوون کشید. از بیرون می شد تشخیص داد که مرلین در حال سمی کردن مرد جوونه. مدتی طولانی شونه ها و سرهاشون تکون می خوردند و بعد مرلین مشتری رو از خودش دور کرد.