نظر شما چیست؟

معرفی کتاب به دنبال ماه

کتاب به دنبال ماه اثر مهدیه ارطایفه؛ یکی از نسخه‌های مجموعه‌ای ده جلدی، که به موضوعات اهل بیت (ع) می‌پردازد، است.

این کتاب داستانی تاریخی در مورد قسمتی از زندگانی امام موسی‌کاظم (ع) است که در آن به انحرافات و کج‌فهمی‌های مسلمانان بعد از شهادت امام جعفرصادق (ع) اشاره دارد.

گزیده کتاب به دنبال ماه

تالار سنگی
عبدالرحمن چنددقیقه‌ای بود که داشت با ناخن لای دندان‌هایش را تمیز می‌کرد. گاهی هم با نوک زبان چیزی را بیرون می‌انداخت. طارق دو زانو روبه‌روی او نشسته بود و به آتشدان نگاه می‌کرد. دل توی دلش نبود، اما چاره‌ای نداشت. می‌دانست برای شنیدن پاسخ سؤال‌هایش باید منتظر بماند. عاقبت عبدالرحمن به کارش پایان داد. نگاهی به شمعی که کنارش بود انداخت. شمع بهخ وبی می‌سوخت.

دستش را بالای شعله‌ی آن گرفت و گفت: «بسیار درباره‌ی قصر پرسیدی و نیز درباره‌ی خلیفه و اطرافیانش، اینک به مصلحت آن چه لازم است با تو می‌گویم، نخست آن که هر روز اندکی پس از طلوع آفتاب رهسپار قصر خلیفه می‌گردیم، بدان تو جوان‌سالی و به اطاعت از من ناگزیر، اینک در نخستین روز ورود به قصر باب‌الذهب پندی بشنو، چنان چه می‌خواهی زیر گنبد سبز و بلند کاخ دروازه‌ی زرین خویشتن را به سامت داری باید تکلیف خود نیکو به انجام رسانی، از یاد نبر که من آبروی خود گرو نهادم تا تو نگاهبان تالار بزرگ گردی، وای بر تو اگر آبرویم بری، با دستان پر زور خود بر حلقت خواهم فشرد!» با گفتن این حرف، اخمی کرد و مانند کسی که بخواهد توپی را در دست بگیرد، انگشت‌های دو دستش را خم کرد و چند بار پنجه‌هایش را تکان داد.

ابروهای کوتاه طارق بالا رفت. چشم‌های کشیده‌اش باز شد و با عجله گفت: «هرگز، هرگز، آن روز نخواهد آمد، تو مرا هم چون فرزند خود پذیرا گشتی بی‌آ نکه مرا بشناسی، پس آن گونه رفتار می‌نمایم که خشنود گردی!» اخم‌های عبدالرحمن ازهم باز شد. لبخندی زد و شروع کرد به خاراندن ریش پر پشت سفید و سیاهش. در همان حال گفت: «به گمانم خدا ما را به هم نزدیک ساخته، هر دو تنهاییم و بی‌یار و یاور، من تو را فرزند خویش می‌دانم، پس تو نیز مرا پدر خود بدان، چنان چه نصایحم را بپذیری و آن چه بر زبان می‌رانم انجام دهی دیری نخواهد گذشت که مورد اعتماد بزرگان می‌گردی و دارای رتبه‌ای و مقامی، پس عهد خود با من استوار ساز!» بعد نگاهی به دیوارهای سفید و گچ‌اندود اتاق انداخت و گفت: «در این خانه مرا سکنی دادند بدان علت که امین‌شان هستم، خانه‌ای کنار کاخ‌های فرزندان خلیفه، اینک با من عهد می‌بندی تا سخنانم را آویزه‌ی گوش سازی؟» طارق بی‌درنگ گفت: «آری، مگر پیش‌تر این گونه نبوده‌ام؟ بی‌تردید همواره پای بر جای پایت خواهم گذارد!» صورتش را جلو آورد و گفت: «بنگر مرا، من حتی سبیلم را مانند تو می‌تراشم و چون تو ریش خود نگاه می‌دارم!» عبدالرحمن از این حرف خنده‌اش گرفت. مقایسه‌ی ریش پرپشت او و ریش تُنُک طارق خنده‌دار بود.. .

دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
۹۳۰۵۶۰۹
شابک :
978-964-02-3654-3
سال نشر :
1402
صفحات کتاب :
447
کنگره :
‏‫‬‮‭PIR۷۹۵۳

کتاب های مشابه به دنبال ماه