کتاب گذر از میان دیوانگی pdf

معرفی کتاب گذر از میان دیوانگی

کتاب گذر از میان دیوانگی، اثر الین آر. سَکس؛ شامل بیست و چهار فصل، به روایت شیوا و صادقانه از زندگی زنی می‌پردازد که مبتلا به شیزوفرنی Schizophrenia (روان پریشی) است.

این زندگی‌نامه در عین‌حال که بسیار خواندنی و جذاب است، می‌تواند به درک ما از بیماران و بیماری شیزوفرنی کمک کند و راه‌گشای کسانی باشد که با بیماران شیزوفرنی سر و کار دارند.

گزیده کتاب گذر از میان دیوانگی

فصل هشتم

چهار سال بعد از رفتن به آکسفورد بالاخره کار دکترایم را به انجام رساندم و مدرک آن را در سال ۱۹۸۱ گرفتم. این کار سخت دو سال طولانی تر از مدتی بود که در روزهای دور، زمانی که برای اولین بار دور این دانشگاه قدیمی راه میرفتم در نظر داشتم. دو سال تمام از عمرم را به خاطر بیماری از دست دادم.

اگرچه (حداقل به نظر من) هیات ژوری هنوز در حال ارزیابی بود که آیا از نظر روانی آدم سالمی هستم، اما به نظر می آمد که یک توافق عمومی بر اینکه به اندازه کافی باهوش هستم وجود داشت. واکنش ممتحنین به تزم، با استانداردهای آکسفورد، عالی و خیلی بیش از انتظارم بود. بنا به گزارش آن‌ها و مدت زمان انجام تزم در خور مدرکی بود که می گرفتم (یک کارشناس، فوق لیسانس، ادبیات) و کیفیت تزم هم تر از دکترا بود، بالاترین درجه ای که دانشگاه می داد.

خوشبختانه عقلم آن قدر سر جایش بود که از خودم و آن چیزی که به دست آورده بودم مفتخر باشم. تسلیم نشده بودم. توانسته بودم برای دو سال از بیمارستان بیرون باشم و کارهای آکاد میکم در این مدت، توسط منتقدان بی طرفی که دلیلی برای ارفاق کردن به من نداشتند، بهتر از خوب ارزیابی بشود و به هیچ روی نمی شد نقش خانم جونز را به عنوان یک عامل تعیین کننده در تمام این موفقیت ها انکار کرد. بنابراین خوب که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که یک سال دیگر در انگلستان بمانم و معالجاتم را با او دنبال کنم. امکان مالی اش را داشتم و مادر و پدرم هر سال به هر کداممان یک هدیه می دادند و این تصمیم با ما بود که چطور آن را خرج کنیم. در آن نقطه . هیچ سرمایه گذاری ای را بهتر از پرداختن به سلامت روانم نمی دیدم.

افزون بر آن، مخارج معالجه من در آن زمان پنج برابر کمتر از آمریکا بود، دوازده دلار به جای شصت دلار؛ بنابراین خیلی معقولانه تر بود که در جایی که قرار داشتم بمانم، با روان کاوی که مرا می شناخت، داستان بیماری ام را می دانست و به او اعتماد داشتم. اما چون دیگر دانشجو نبودم بایستی خوابگاه دانشگاه را ترک و جایی برای خودم پیدا می کردم. از طریق دوستی دریافتم که یک مادر جوانی جانت (Janet) که از همسرش جدا شده بود با دختر چهار ساله اش اولیویا (Olivia) که او را لیوی (Livy) صدا می کرد. دنبال یک مستاجر می گردد. با جانت ملاقات کردم و بلافاصله از او خوشم آمد.

منزل گرم بود و قسمتی که به من داده می‌شد درست همانی بود که می‌خواستم. در یک حرکت ناباورانه و از سر شجاعت دو سال پیش یک موتور سیکلت کوچک برای خودم خریده بودم و حالا دوستانی داشتم، یک مقداری آزادی داشتم و یک اتاق دوست داشتنی و آرام برای خودم. در زمانی نه چندان دور تصور داشتن هیچ کدام از این ها را نداشتم.. .