کتاب من و دوست های اینترنتیم، اثر ابوالفضل جعفری مراد و توسط انتشارات مانیان تهیه و تنظیم شده است. دوستیهای قبل از ازدواج، راه تعقل را مسدود و چشم واقعبین انسان را کور میکند و امکان یک تصمیمگیری درست و عاری از اشتباه را نمیدهد. اینگونه دوستیها و روابط، نه تنها مشکل دختران و پسران حل نمیکند بلکه به مشکلات آنها میافزاید.
عصر تکنولوژی و ارتباط گسترده انسانها در تمام نقاط دنیا، باعث پیدایش نوع جدیدی از ارتباطات و دوستیابی، به نام دوستیابی آنلاین و دوستیهای مجازی شده است. افراد میتوانند واقعیت را به گونهای نمایش دهند که وجود ندارد. آنها قادرند حرفها و احساسات خود را کنترل و ویرایش کنند و این باعث میشود که حقیقت به شکل غیرواقعی در ذهن طرف مقابل به تصویر کشیده شود.
اصالت و صداقت در زندگی، ضروری است. برای ایجاد روابط دوستی سالم و پایدار و در ارتباطات و دوستیهای مجازی، افراد میتوانند هر کسی باشند.
دوستیهای مجازی، به خاطر محدودیتهایی که در شناخت واقعی و عمیق افراد وجود دارد، قابلیت شناخت کامل را ندارند. درصورتیکه شما علاقهمند به ادامه رابطه با فرد مقابل هستید و میخواهید او را بهتر بشناسید، بهتر است رابطه خود را به دنیای واقعی منتقل کنید.
نویسنده در کتاب من و دوست های اینترنتیم داستانهای کوتاهی از آشناییهای نافرجام رفاقتهای مجازی نوشته تا شاید تلنگری باشد برای جوانهای سرزمینش تا کمتر دچار اشتباه شوند.
در یک روز پاییزی که برای قدم زدن به پارک محله رفته بود، با دوستانش قرار گذاشت تا با هم به کافه بروند.
نورهای کمرنگ فضای کافه، موسیقی مالیم، لیوانهای پایهبلند، پوسترهای عجیبوغریبی که به رنگهای سیاهوسفید هستند باعث شده بود علاقه زیادی به آن محیط داشته باشد و پاتوق هر هفته او و دوستانش باشد.
سارا با دوستانش پشت یکی از میزهای کوچک که صندلیهای پایه کوتاه دو نفره دارد همراه دوستانش مینشیند و منتظر پیشخدمت میمانند.
میز روبرویشان دختر و پسری مشغول خواندن کتابی هستند و دود غلیظ سیگار «ماربروشان» را به سمت آسمان رها میکنند.
مریم: بچهها اونجارو، این همون دختره مینا نیستش که رشتهاش کامپیوتره، اونروز که تو حیاط دانشگاه دادوبیداد راه انداخته بود که دیر اومده بود اجازه ورود به جلسه امتحانو نمیدادن؟
سارا: چرا، خودشه، اه اه، خالایق هر چه لایق، خجالتم نمیکشه، احتمالا اونم دوس پسرشه که داره سیگار میکشه.
زهرا: نگاش نکنید، بعداا گیرمون میاره یه چیزی بهمون میگهها، اصلا حیا نداره.
سارا: بیجا میکنه، ما چیکار به اون داریم. نگاه شالشم از سرش افتاده اصلا انگارنهانگار.