کتاب اگر هندوانه میوه ممنوعه بود، اثر گروه نویسندگان نشر شهید کاظمی است. این کتاب یک داستان بلند طنز از خاطرات اردوی مشهد نخبگان موسسه شهید کاظمی است.
در نگارش این داستان، نویسندگان از خاطرات دانشآموزانی که در اردو حضور داشتند، الهام گرفتهاند و داستان طنز طرح شکایتی را مبنی بر نقض حقوق بشر در ایران در دادگاه لاهه مطرح کردهاند که خواندنی است و لبخند بر لب می نشاند.
بلالی نیست جز غم دوری شما که آن را هم نمیتوان گاز زد.
از اوضاع سفر برایتان بگویم که اوضاع بهداشت بسیار خوب است. همه جا برق انداخته وتمیز است و سرویس بهداشتی همزمان هفت نفر را سرویس میدهد. (گفتم از نگرانی در بیائید.)
از اوضاع غذا بگویم که از عالی هم به رد است. الحق که باید دو ستاره تنگ اسم این زائرسرا چسباند. که هیچجا با این مهارت نمیتوانند از یک مرغ بیچاره انواع غذاها درست کنند. اول جوجه کباب، بعد چلو مرغ، بعد شینسل و بعد با مرغهای ناهار برای شب سوپ درست میکنند. که البته برای طبیعی جلوه دادن چند تائی استخوان داخل هر کاسه میاندازند، شاید هم برای تزئین باشد. البته در نظر داشتم که به ایشان پیشنهاد دهم تا با پودر استخوانهای مرغ نان مخصوص تهیه کنند، که نشد. گفتم تزئیین یاد تزئینات دور شام افتادم که هر شب صمیمیتی بیشتر با آنها پیدا میکنم.
چون هر شب پیازهای شب قبل را کنار غذا زیارت میکنم و تعلق خاطر عجیبی نسبت به آن ها پیدا کردهام که جای بسی قدردانی است که خدا اسرافکاران را دوست ندارد. نکتهای که نظر مرا جلب کرد؛ این بود که چقدر به سلامت ما اهمیت میدهند که بیشتر از گوشت سفید استفاده میکنند تا گوشت قرمز. البته ازانواع گوشت سفید از جمله گوشت تازه جوجه یک روزه، سه روزه... مرغ کوچک نیمچه درشت و خانگی، بازاری، کوچهبازاری..... و ما نیز عادت کردهایم به طوری که شب آخر فقط به خاطر حفظ سلامتی کباب نخوردیم.
اگر از جو فرهنگی اردو جویا شده باشید فرهنگسنج ما که اِن به توان بینهایت را نشان میدهد. همه دوستان در گروههای خود مشغول به کارند. بچههای گروه مستند که از در و دیوار و کیف و کفش و لباس و در هنگام ورزش و نرمش و خارش و کوشش و.... فیلم و عکس میگیرند و بچههای طنز هم فقط دلهایشان را میگیرند و میخندند چون فقط خودشان میفهمند که چه نوشتند.