کتاب آفتاب در حجاب نوشته ی سید مهدی شجاعی زیر مجموعه ی ادبیات مذهبی است. این کتاب پیرامون «حضرت زینب» (س) نوشته شده و توسط «انتشارات نیستان» منتشر شده است.
آفتاب در حجاب اثر پرباری است که تا کنون سی مرتبه تجدید چاپ شده است. شجاعی برای نوشتن کتاب از استنادهای تاریخی فراوانی استفاده کرده و جزئیات مربوطه به زندگی «حضرت زینب» (س) را بازگو میکند. او دربارهی مضمون این کتاب میگوید :«اکنون، با استفاده از مونث بودن و زن بودن شخصیت حضرت زینب (س) میتوانیم به لایههای درونی و پنهان از ماجرای عاشورا که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، ورود پیدا کنیم.»
سید مهدی شجاعی در مصاحبهای علت نامگذاری این کتاب را اینطور توضیح میدهد: «دربارهی عنوان کتاب باید بگویم که حجاب، علاوه بر این که میتواند به وقار و سنگینی حضرت زینب اشاره داشته باشد، مفهوم دیگری نیز دارد. حجاب، چیزی است که مانع دیدن یک شی از جمله حقیقت میشود که البته این حجاب میتواند از جنس تاریکی و نور باشد. باید گفت که آفتاب در حجاب به معنای آفتاب تابانی است که شخصیت بزرگ و والای آن شخصیت نورانی هنوز درک نشده است و از این جهت در حجاب مانده است.
کتاب آفتاب در حجاب در هجده بخش یا به زبان خود کتاب در هجده پرتو نوشته شده و بخشهای مختلف زندگی حضرت زینب (س) را به تصویر میکشد. این کتاب زندگی حضرت زینب (س) را از کودکی تا وفات توصیف میکند. در آفتاب در حجاب نکتههای جالبی دربارهی زندگی حضرت زینب میخوانیم. به عنوان مثال طبق روایتهای مختلف نام این حضرت را پیامبر (ص) از سوی جبرئیل گذاشته و به معنای درخت نیکو منظر وخوشبو است. در آفتاب در حجاب آمده است که بعد از نامگذاری ایشان، پیامبر از جبرئیل سوال کرد دلیل این غصه و گریه چیست؟ جبرئیل عرضه داشت: «همهی عمر در اندوه این دختر میگریم که همهی عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید». این سخن جبرئیل به رنجها و مصیبتهای فراوانی که حضرت زینب (س) در زندگی متحمل شده و لقب «اُمّ المَصائب» را به او دادهاند؛ اشاره کرده است.
از مشخصات اصلی کتاب ترکیب روایت دانای کل و روایت دوم شخص است که با بقیه ی آثار متفاوت است. به گفته ی خود نویسنده دلیل انتخاب آن امکان ایجاد صمیمیت بیشتر و همینطور امکان دادن اطلاعات بیشتر درباره ی آن حضرت است. نقطه ی اوج کتاب واقعه ی کربلاست. آفتاب در حجاب این واقعه را از زاویه ی دید ایشان به عوان یک زن روایت می کند عاملی که باعث می شود به لایه های درونی و پنهان ماجرای عاشورا که کمتر مورد توجه قرار گرفته است دست بیابیم.
صدای ضجه دوست و دشمن، زمین و آسمان را برمیدارد. زنان و فرزندان که تاکنون فقط سکوت و صبوری و تسلی تو را دیدهاند، با نوحهگری جانسوزت بهانهای مییابد تا سیر گریه کنند و عقدههای دلشان را بگشایند. از اینکه میبینی دشمن قتالهی سنگدل هم گریه میکند، اصلا تعجب نمیکنی، چرا که به وضوح، ضجهی زمین را میشنوی، اشک اشیا را مشاهده میکنی، گریهی آسمان را میبینی، نوحه سنگ و خاک و باد و کویر را احساس میکنی و حتی میبینی که اسبهای دشمن آن چنان گریه میکنند که سمهاشان از اشک چشمهاشان تر میشود. ولولهای به پا کردهای در عالم، زینب! هیچ کس نمیتوانست تصور کند که این زینب استقامت اگر بخواهد در مصیبت برادرش نوحهگری کند، چنان آتشی به جان عالم و آدم میافکند که اشک عرش را در میآورد و دل سنگین دشمن را میلرزاند. اما این وضع، نباید ادامه بیابد که اگر بیابد، دمی دیگر آب در لانهی دشمن میافتد و سامان بخشیدن سپاه را برای عمر سعد مشکل میکند.
پس عمر سعد به کسی که کنار او ایستاده، فرمان میدهد: برو و این زن را از سر جنازهها بران! تو این دستور عمر سعد را نمیشنوی. فقط ناگهان ضربهی تازیانه و غلاف شمشیر را بر بازو و پهلوی خود احساس میکنی آن چنان که تا اعماق جگرت تیر میکشد، بند بند تنت از هم میگسلد و فریاد یا زهرایت به آسمان میرود. ...
شب دهم محرم باشد، تو بر بالین سجاد، به تیمار نشسته باشی، آسمان سنگینی کند و زمین چون جنین، بیتاب در خویش بپیچد، جون، غلام ابوذر، در کار تیز کردن شمشیر برادر باشد، و برادر در گوشه خیام، زانو در بغل، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد.
چه بهانهای بهتر از این برای اینکه تو گریهات را رها کنی و بغض فرو خفته چند ده ساله را به دامان این خیمه کوچک بریزی.
نمیخواهی حسین را از این حال غریب درآوری. حالی که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش را برای رفتن میتکاند. اما چاره نیست. بهترین پناه اشکهای تو، همیشه آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در سایهسار آن پناه میگرفت.
این قصه، قصه اکنون نیست. به طفولیتی برمیگردد که در آغوش هیچکس آرام نمیگرفتی جز در بغل حسین. و در مقابل حیرت دیگران از مادر میشنیدی که: «بیتابیاش همه از فراق حسین است. در آغوش حسین، چه جای گریستن؟!»
اما اکنون فقط این آغوش حسین است که جان میدهد برای گریستن و تو آنقدر گریه میکنی که از هوش میروی و حسین را نگران هستی خویش میکنی.
کتاب صوتی آفتاب در حجاب در فراکتاب موجود نمی باشد.
سید مهدی شجاعی در ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. او در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه هنرهای دراماتیک شد و تحصیلات خود را همزمان در دو رشتهی ادبیات نمایشی و رشتهی حقوق شروع کرد. شجاعی به دلیل مهارت و علاقهاش به نوشتن، تحصیلات دانشگاهیاش را رها کرد و به نوشتن در روزنامهها و مطبوعات مشغول شد.
از آثار وی میتوان به دو اثر زیر اشاره کرد:
کتاب از دیار حبیب
کتاب سقای آب و ادب
برای خرید این کتاب می توانید از طریق سایت و یا نرمافزار فراکتاب اقدام کرده و آن را با تخفیف سفارش دهید.
مشخصات کتاب آفتاب در حجاب در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | نیستان |
نویسنده: | سید مهدی شجاعی |
تعداد صفحه: | 180 |
موضوع: | زندگینامه حضرت زینب سلام الله علیها |
قالب: | چاپی با تخفیف ویژه |
نظر دیگران //= $contentName ?>
خیلی عالیه...