کتاب حلوای عروسی، نوشته فاطمه دانشور جلیل است که در انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. کتاب حلوای عروسی، شهید محمدرضا مرادی به روایت صغری ذوالفقاری، مادر شهید است. مادری که سختی های فراوانی در زندگی تحمل کرده, در روز عروسی پسرش خبر شهادت او را می شنود. شهید مرادی کمی قبل از جنگ نامزد می کند و سه، چهار ماه بعد از شروع جنگ هم به شهادت می رسد. ایشان در آخرین نامه ای که به خانواده نوشته بود، از مادر می خواهد مقدمات مراسم عروسی اش را مهیا کند.
مادر هم وسایل پخت شام عروسی را تهیه می کند و حتی با یکی از همسایه ها صحبت می کند تا خانه اش را برای برگزاری جشن ازدواج در اختیار آن ها بگذارند، اما در همین حین خبر شهادت محمدرضا را می شنود. ناخواسته همه وسایلی که برای مراسم ازدواج پسرش تهیه کرده بود صرف مراسم شهادت محمدرضا می شود.
پدر و مادر، رنج این کشته شدن را برای من و این غم را برای شما این مسئله آسان میکند که برای خداوند تبارک و تعالی بوده، برای برپایی حکومت توحید بوده، برای اسلام بوده، برای حکومت امام زمان (عج) بوده، پدر و مادر به گفتۀ رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی، ما هنوز به اندازۀ صدر اسلام کشته نداده ایم، ما باید بیشتر از این تعداد کشته بدهیم تا پرچم لاالهالاالله در تمام جهان به اهتزاز درآید و ما باید از بهترین و خوبترین و عزیزترین چیز خود در راه حکومت توحید بگذریم.
پدر و مادر و امثال شما، باید از بهترین کسان خود بگذرید تا در سرای آخرت بتوانید در میان تمامی مردم که برای حساب حاضر شده اند، سر را بالا بگیرید و پیش خداوند تبارک و تعالی و ائمۀ طاهرین روسفید باشید و افتخار کنید. پدر و مادر از اینکه من شهید شده ام حتی کوچکترین تأسف نخورید فقط دعا کنید، چون من جداً در بارگاه خداوند تبارک و تعالی روسیاه هستم. دعا کنید که خداوند گناهان مرا ببخشد.
نظر دیگران //= $contentName ?>
خوب...