کتاب سرکار علیه، شامل چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن در جامعه ایرانی است که توسط یک مادر و دختر از دو نسل مختلف بیان می شود. نویسندگان این کتاب، زهره عیسی خانی و ریحانه کشتکاران هستند.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که آمیزهای از نگاه سنتی و مدرن است و هیچکدام بهطور مستقل نتوانستهاند پاسخگوی سؤالها، ابهامها و نیازهای زنان باشند. جامعه سنتی با محدود کردن زن به خانه و خانواده، در را به روی رشد اجتماعی خانواده و رشد عاطفی جامعه میبندد.
جامعه مدرن نیز با حبس کردن زن در قفس بهظاهر زیبای فعالیت اجتماعی، نیاز ذاتی فرد، خانواده و جامعه را به نقش مادری انکار میکند. درنتیجه زنان در سرگردانیِ میان شوق به فعالیت اجتماعی و مسئولیتهای خانوادگی و نیاز به مادری در تکاپو هستند؛ یک بام و دو هوایی که ایجاد تعادل در آن بهسادگی میسر نمیشود.
این بحران در سالهای اخیر گریبانگیر بسیاری از دختران شده است. پیش از این کتابهای متعددی درزمینه هویت زن منتشر شده اما این کتاب مباحث کلی و تئوری عرضهشده در کتابهای مسائل زنان را در متن زندگی بهصورت کاملاً عینی و روشن بیان میکند.
مادر که زمانی به خاطر مسئولیت پذیری در مقابل فرزندان و عدم امکان مرخصی مجدد تحصیلی مجبور به انصراف از تحصیل مورد علاقه اش شده است، نگاهی نقادانه به گذشته اش دارد و سعی می کند تصویری روشن از آنچه رویۀ جامعه برای زنان دوران او قائل بوده ارائه دهد و از همه مهمتر اینکه به حقیقت «آنچه زن باید باشد» برسد. در این روایتِ دختر- مادری، می توان به وضوح تفاوت هر نسل با نسل قبل را شناخت. هر دو به دنبال یافتن حقیقتی واحد هستند اما با دو جهان بینی متفاوت، که ناشی از محیط و فضای زمانی جداگانه است.
مادر و دخترِ این کتاب، هر دو منطقی و تحصیل کرده هستند، ولی با همۀ منطقی که در تفکرشان حاکم است بازهم تفاوت را لازمۀ زندگی می دانند و از انطباق کامل فکری به انطباق حداکثری و بهینه تن می دهند.
عناوین بخش های این کتاب از قرار زیر است:
پیش جستار
غم خانه نشینی از مادر
تفنگ مداد رنگی از دختر
برو کار کن از مادر
سرکار علیه از دختر
فریبا منزوی از مادر
دربند از دختر
سربازی دختران از مادر
سندروم سوم از دختر
ملکه الیزابت از مادر
روابط عمومی بالا از دختر
فمینیست نیست از مادر
صدای مرا از بالای جرثقیل میشنوید از دختر
مرگ تدریجی یک مادر از دختر
روسری نخکش از مادر
ردیف پنجم صندلی a از دختر
محبوبه خانم از مادر
محبوبه خانوم از دختر
اولین پلیس زنی که در سریالها دیدم سروان صبا بود که نقش مهمی در تصمیم من داشت. هنوز هم نمیدانم فامیلیاش صبا بود یا در ادارهٔ پلیس خانمها را به اسم کوچکشان صدا میزنند. حتی دیگر نمیدانم که نام آن سریال چه بود؛ اما هر وقت پخش میشد، چادر و مقنعه میپوشیدم و جلوی تلویزیون ادای سروان صبا را درمیآوردم.
مدادرنگیهایم را با چسب نواری طوری به هم چسبانده بودم که شبیه کُلت کمری شود. وقتی تنها بودم، سعی میکردم محکم و روی یک خط راه رفتن را تمرین کنم تا موقع رژهٔ نظامی دیگر نخواهم یاد بگیرم که روی خط راه بروم. جلوی آینه با خودم جدی و عصبانی حرف میزدم و دیالوگهایی که پلیس زن ممکن است به کار ببرد را تمرین میکردم.
حتی گاهی چادر و مقنعه به سر و با تفنگ مدادرنگیام پشت در خانه میایستادم و پس از آنکه توی ذهنم رمز عملیات را میگفتم، سعی میکردم بدون آنکه کسی متوجه شود وارد خانه شوم. پشت مبلها و میزها و ستونها و دیوارهای خانه کمین میکردم و مجسم میکردم یک دشمن فرضیِ زن در خانه مخفی شده است و من رفتهام که او را با چند کیلو هروئین دستگیر کنم.
...
دربند از دختر
هیچ وقت با آدمهایی که صبحشان از ساعت ۷ شروع میشود، نتوانستهام رابطه ی خوبی داشته باشم، چون معمولاً شیفت زندگی مان به همدیگر نمیخورد یا من باید آنها را بیدار نگه میداشتم یا آنها من را و در نهایت هم در حال تحویل شیفت روز بیداری یا شب بیداری به هم میتوانستیم همدیگر را ببینیم.
چون من آدم نیمه شب نوشتنم و همین باعث میشود، معمولاً صبحهایم زودتر از ۹ شروع نشود.
خلاصه ی مطلب اینکه صبح یکی از روزهای بهاری بر فراز قله ۲۰ سالگی، وقتی آفتاب نرم نرمک سر از افق برآورده بود و رقص گندم زارهای طلایی در باد با نور آفتاب مشخص میشد و وقتی آواز گنجشکها سمفونی دلنشینی برای عابران سحرخیز مینواخت، از خواب پریدم. شماره ناشناخته بود
و باید صدایم را صاف میکردم تا نفهمد ساعت ۸:۳۰ صبح خواب بودهام. هر که بود حوصله ی «خواهش میکنم» گفتن به «ببخشید بیدارتان کردم» هایش را نداشتم.
چشمهایم کم کم باز شد اما زنگ گوشیم قطع شده بود. من ماندم و کسی که دیگر زنگ نمیزد و خوابی که پریده و اعصابی که به خاطر بیدار شدن با زنگ گوشی خط خطی شده بود. لاجرم بلند شدم زندگی را شروع کردم. نیم ساعت بعد شماره ی ناشناس دوباره زنگ زد. مردی جوان بود که صدای باد در تلفنش میپیچید و صدایش قطع و وصل میشد و نفهمیدم چه کسی مرا معرفی کرده است. تهیه کننده و کارگردان یک گروه مستند سازی بود و میخواست برای تولید مستند جدیدشان به گروهشان بپیوندم. برای چه کاری؟ نفهمیدم! صدایش قطع و وصل میشد...
ناشر پی دی اف این کتاب را در اختیار عموم قرار نداده است. بدیهی است دانلود رایگان آن تضییع حق نویسنده و ناشر میباشد.
کتاب سرکار علیه از نگاه مخاطبان
چند تا از نظرات خوانندگان این کتاب:
من واقعا به همه دختران و زنان کشور توصیه میکنم که حتما این کتابو بخونن. چون در مورد هویت زن و کارهای زن و شخصیت زن در جامعه را توضیح میدهد. این کتاب در مورد مادر و دختری هست که در این موضوع باهم گفت و گو میکنن. همچنین این کتاب واقعی است.و بر اثر داستان های زندگی این دوشخص، صورت میگیرد.یاحق
....
منم تمام آمال و آرزوهام تو رسیدن به دانشگاه خلاصه میشد و سال سوم دانشجویی با کار تشکیلاتی تازه راه درست رو پیدا کردم. هرچند ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است، اما یکم دیر بود دیگه! برای همین مطالعهی این کتاب رو برای دختران دبیرستانی توصیه میکنم.
...
کتابش از نظر شیوه ی نگارش با بقیه کتابا یکم متفاوته، از این نظر که یه مادر و دختر کتاب رو نوشتند. هر کدوم از دیدگاه خودشون ماجراها و اتفاقات اطراف رو روایت کردند. روایت! یعنی اینکه کتاب سرکار علّیه قرار نیست به مخاطباش بگه چی خوبه چی بد! قرار نیست برای ما اثبات کنه حجاب خوبه یا بده. (به موضوع حجاب در حد اشاره ای کوتاه پرداخته شده.) کار کردن زن خوبه یا بده یا هر چیز دیگه. صرفا یه سری اتفاقاتی که ما هر روزه می بینیم رو تجزیه تحلیل کرده.
نثر کتاب کاملا روانه. کتاب جذابیه و من مطمئنم چه خانم باشید چه آقا، چه مادر باشید چه فرزند و چه مذهبی باشید چه غیرمذهبی، شما رو به خودش جذب میکنه.
در عرف عام، سرکار عالی نیز برای بانوان هم به کار میرود. پس سرکار علیه:یعنی بانویی با جایگاهِ والا و رفیع که نشان دهنده احترام،تعریف و تمجید است.
«زهره عیسیخانی» کارشناس ارشد مطالعات زنان است و 10 سال در آموزش و پرورش فعالیت کرده و بیشتر از این مدت، فعالیتهای فرهنگی در حوزه زن و خانواده داشته است. «ریحانه کشتکار» هم متولد 76 است و فارغالتحصیل روزنامهنگاری از دانشگاه علامه. او از دوره ابتدایی وبلاگ مینوشته و با نوشتن داستان و شعر کار نوشتن را بهصورت جدیتر دنبال کرده است. با این مادر و دختر خوشذوق صحبت کردیم.
عیسیخانی: سرکار علیه، به نظر من، بیشتر از هر چیز دغدغه خانواده را دارد. به همین علت، از طرف خانمها و هم آقایان از آن استقبال شده است. این کتاب چیزهایی را که همه میدانیم و شاید نمیخواهیم یا وقت نداریم در بارهشان صحبت کنیم، با زبان ساده بیان میکند.
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان دانلود کتاب سرکار علیه در نسخه الکترونیک و خرید نسخه چاپی فراهم شده است.
مشخصات کتاب سرکار علیه در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتابستان معرفت |
نویسنده: | زهره عیسیخوانی و ریحانه کشتکاران |
ویراستار: | ریحانهسادات حسینی |
تعداد صفحه: | 119 |
موضوع: | چند روایت مادر- دختری درباره هویت زن |
قالب: | الکترونیک و چاپی |
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب سرکار علّیه بهتر از تصور من بود، جلدش خیلی جذبم نکرد، چادر مشکی که از زیرش چادر رنگی زده بیرون با شلوار ل...
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب من از خانم زهره عیسی خانی بسیار ممنونم که به این موضوع پرداختن، مسئله هویت زن یکی از ...
کتاب سرکار علیه، کتابی که شمارو با دو نگاه به جریانات حجاب و حدود اختیارات و موانع زنان در جامعه ایران آشنا می...
بسم الله الرحمان الرحیم #چالش_مرور نویسی_فراکتاب کتاب سرکار علیه شامل چند روایت مادر-دختری درباره هویت زنان...
روزگار غریبی است. روزگار جنگی ست. کشمشی از جنس تمدنی. در یک سو تمدن غربی نوظهور از باب چند صد سال و از یک سو ت...
این کتاب عالیه! جزو اولین تلاشها برای روایت نویسی درباره تفاوت دیدگاه زنان و جایگاهشون در جامعه است. یک مادر ...
لطفا این کتاب را به صورت الکترونیک موجود کنید...