کتاب عشق زیر روسری، اثر شلینازهرا جان محمد و ترجمهی محسن بدره؛ بخشی از زندگی دختری آسیاییالاصل در لندن است که به روش سنتی و المانهای شرقی برای انتخاب همسر درگیر رسوماتی بسیار نزدیک به آنچه که در کشور ما نیز وجود دارد، میشود.
این کتاب را میتوان در بخش اتوبیوگرافی دانست که نویسنده داستان زندگی خود را در پی یافتن عشق و همسفر زندگی در روزگار جوانیاش نوشته و در این مسیر به عشق حقیقی دسترسی پیدا میکند.
روز خوبی برای روسریام
سمبوسهها دارند در آشپزخانه سرخ میشوند و در حالتی بین برنزۀ کامل یا سیاهِ زغالی شدن جلِز و ولِز میکنند. مادرم، که موهایش را توی حولۀ کهنهای پیچیده، روی ماهیتابۀ روغنِ جوشان تمرکز کرده و دلش پیش کسانی است که دارند میرسند. آنها مهمانانِ مهمی هستند، شاید مهمترین مهمانانی که تا الآن داشته ایم.
صدای زنگِ در درمیآید. میپرم طبقۀ بالا. اضطراب همۀ خانه را فراگرفته است. نازبالشها مرتب شدهاند. پردهها مرتباند. درِ آشپزخانه محکم بسته میشود و پدرم با صدایی خشن و ناهنجار داد میزند: «آمدند! آمدند! در را باز کن!» سکوتِ مطلق خانه را فرامیگیرد. سوسنهای سفید اتاق پذیرایی ثابت سرجایشان ایستادهاند. پدرم آرام و بیپریشانی به طرف درِ جلوییِ خانه قدم برمیدارد و در را به روی مردی باز میکند که ممکن است داماد آیندهاش باشد.