کتاب جیران "دهم عید"، اثر زیبای فاطمه سلطانی وشنوه؛ روایت داستان مربوط به دی ماه سال 1291 شمسی مصادف با محرم سال 1330 قمری است که قشون روس به جهت مقابله با جنبش مشروطه، مشهد را اشغال نموده و شهر در تقابل با سه گروه موافقان مشروطه، مخالفان مشروطه وطرفداران محمدعلی شاه که از مملکت گریخته بود، در آشوب و اغتشاش فرو رفته است.
در این بین جیران، دختر شمس الدین طوسی یکی از بازاریان مشهور مشهد و موافق دوآتشه مشروطه در پی گم شدن پدرش راهی ارگ حکومتی میشود تا سراغ او را از رکنالدوله، والی مشهد بگیرد. اگر اهل رمان خواندن هستید، رمان جیران را از دست ندهد.
جیران عصبانی از رفتار رکنالدوله که زمانی رفیق گرمابه و گلستان پدرش بود، ناخودآگاه روبنده را بالا زد و با غیظ به سمت رکنالدوله رفت. ما که شکایت پدرمون رو به اینجا نیاوردیم. اومدیم اون رو پیدا کنید. ولی انگار اشتباه میکردیم! رکنالدوله عصبانی از روی مبل بلند شد. دستانش را پشت کمرش به هم گره کرد و گفت: «یه شهر دنبال گمشدههاش می گرده. چه توقعی داری دخترجان؟ که برم تک تکِ خونهها و سوراخ سنبههای این شهر رو بگردم دنبال کسی که نصف این شهر به خونش تشنه ن؟» گفتم که اشتباه کردیم.
شما هم لازم نیست خودتون رو به زحمت بندازید. توقعی نیست. هیچ توقعی. حرفش که تمام شد روبنده را پایین انداخت و به سمت در اتاق رفت. پشت سر او ذبیح به راه افتاد. رگ پیشانیاش بیرون زده بود و صورتش از شدت عصبانیت به کبودی میزد. رکنالدوله عقب رفت و سرش را به دیوار پشتش تکیه داد و نگاه مات و متعجب دو مرد دیگر را دید که به جیرانی که داشت از در میگذشت، زل زده بودند.. .