کتاب چرخش به سوی موفقیت ایمی هیلیارد، با صراحت و هوش بیحدوحصر، داستانهایی الهامبخش از خلق و بازآفرینی را ارائه میدهد که برگرفته از زندگی و حرفه برجستهاش است و همچنین ما را راهنمایی میکند که با تبدیل سختیها به فرصت، زندگی باهدف و موفقیت داشته باشیم.
چرخش به سمت موفقیت کتابی است که در این دوره و محیط بهشدت مورد نیاز است. درحالیکه ما در تلاش برای تعیین هنجارهای جامعه هستیم، ایمی چند راهبرد برای بازگرداندن هر کس به مسیر درست تعیین میکند.
این کتاب الهامبخش شما خواهد بود تا از پس مشکلاتتان برآیید و تلاشهای خود را دوباره به شکلی راهبردی و فنی متمرکز کنید که به راحتی قابل درک است.
گاهی اوقات ممکن است موهبت هدفتان همیشه آنطور که انتظار دارید پیش نرود. حتی زمانی که هدف خود را پیدا کردید، باید زمان و شرایط استفاده از آن با هم هماهنگی داشته باشند.
با گذشت زمان در لوستراسیلک، ژیلت تصمیم گرفت کارخانه لوستراسیلک را تعطیل کند و تولید را به کارخانه بزرگ مجاور خود در خیابان پل مینهسوتا منتقل کند. من مخالف این حرکت بودم، زیرا یک عامل کلیدی در موفقیت لوستراسیلک را از بین میبرد؛ آن عامل تولید بهموقع بود. سیستمهای بزرگ ژیلت به شش ماه زمان داشتند. من و تیم فروش در لوستراسیلک حتی میتوانستیم از معاون تولید بخواهیم که خط ۷ را تعطیل کند و خط ۱۱ را برای تولید یک سفارش بزرگ که در آن روز تنظیم شد، آماده کند. حرکت کارخانه به این معنی بود که تمام این انعطافپذیری میتوانست از بین برود. خب، رئیس لوستراسیلک، معاون فروش، و من - همه کهنهسربازان بلک و ژیلت - دور هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم لوستراسیلک را بخریم. حالا بخشی از هدفم تحقق یافته بود، چون میتوانستم الهامبخش سرمایهداران ریسکپذیر برای جمعآوری ۷۵ میلیون دلار برای خرید لوستراسیلک باشم.
اما نمیتوانستم ژیلت را به فروش وادار کنم. ما خیلی تلاش کردیم؛ اما آنها نپذیرفتند و تصمیم گرفتند تمام فعالیتهای دیگر شرکت را به بوستون منتقل کنند. بستن کارخانه لوستراسیلک یکی از سختترین کارهای حرفهای بود که باید در آن شرکت میکردم. این افراد قلب و روح خود را وقف کار در این شرکت کردند و من مجبور بودم یک لیوان برای تشکر به آنها هدیه دهم و با آنها خداحافظی کنم. ازآنجاکه نمیخواستم به بوستون بازگردم، تصمیم گرفتم ژیلت را ترک کنم و به دنبال یک روند شغلی دیگر بروم.